Take a photo of a barcode or cover
4.06 AVERAGE
4.06 AVERAGE
4 stars
This is the second book in the Ascendant trilogy. Jaron, was the lost prince, the prince who ran away from being a prince and his father let him. In [b:The False Prince|12432220|The False Prince (The Ascendance Trilogy, #1)|Jennifer A. Nielsen|http://d.gr-assets.com/books/1333227435s/12432220.jpg|16221764] Jaron, as Sage, pretends to be himself to become king after his family is murdered. This book starts after the coronation at his family's funeral.
Jaron is attacked by Roden, his former rival and friend, and told that he has a week to turn himself over to the pirates or Cathya will be attacked. Jaron immdeatly sets out for the pirates, where he meets a noble he actually likes.
This is the second book in the Ascendant trilogy. Jaron, was the lost prince, the prince who ran away from being a prince and his father let him. In [b:The False Prince|12432220|The False Prince (The Ascendance Trilogy, #1)|Jennifer A. Nielsen|http://d.gr-assets.com/books/1333227435s/12432220.jpg|16221764] Jaron, as Sage, pretends to be himself to become king after his family is murdered. This book starts after the coronation at his family's funeral.
Jaron is attacked by Roden, his former rival and friend, and told that he has a week to turn himself over to the pirates or Cathya will be attacked. Jaron immdeatly sets out for the pirates, where he meets a noble he actually likes.
3.75
my main issue is how easily certain event are resolved.
my main issue is how easily certain event are resolved.
adventurous
fast-paced
Plot or Character Driven:
A mix
Strong character development:
Yes
Loveable characters:
Yes
adventurous
funny
fast-paced
Plot or Character Driven:
A mix
Strong character development:
Yes
Loveable characters:
Yes
Diverse cast of characters:
No
Flaws of characters a main focus:
Yes
adventurous
medium-paced
Really enjoyed the first one, but the second did not show much growth in my mind. The scenario seemed forced and the relationships aren't really growing.
It was hard for me to get started, but once the ball got rolling, it kept up.
A strong follow-up to The False Prince, this book is fast-paced and full of interesting, well-developed characters. I like the strong-willed Jaron, and although his actions are frustrating at times, his choices drive the sometimes cliff-hanging action of the book. I have a strong love-hate relationship with trilogies, though, because of the wait time in between. This one certainly left me impatient for the final installment.
Bundan iyisi olamaz derken korsanlar geldii. Bu seri beni çok mutlu ediyor, teşekkürler Nielsennn.
Ana karaktere ölüp bitmem yetmezmiş gibi bir yan karaktere de düştüm bu kitapta, hadi bakalımmm
Ana karaktere ölüp bitmem yetmezmiş gibi bir yan karaktere de düştüm bu kitapta, hadi bakalımmm
چهار و نیم :)
و می دونم، خودمم باورم نمی شه !
جداً اگه یه روز زودتر تمومش کرده بودم توی برترین کتاب سال گودریدز بهش رای می دادم... و با این که از این حرف متنفرم، توی اون رده این کتاب بهتر از کارآموز بود :(
چقدر که اون یکی طرح جلدش قشنگ تره! تخریبی هم نیست!
و خیلی هم مربوط تره به کتاب...
در هر صورت... اول اینکه ببخشید ریحانه، من صبح دیروز حالم بد بود و خونه موندم، کاری به جز کتاب خوندن پیدا نکردم یه راست رفتم تا آخرش. البته باید کتاب رو توی کتابخونی گروهی مون بخونیم، چون من خیلی با عجله خوندم این دفعه :)
چیزی که کاملاً مشخصه، اینه که نویسنده از تجربه ی قبلیش خیلی یاد گرفته و همینطور خیلی پیشرفت هم کرده. خوندن این یکی به دلایل خیلی زیادی لذت بخش تر بود.
مثلاً، اون تغییر مسخره ی زاویه دید رو دیگه نداشتیم خدا رو شکر. همه چیز با زاویه ی دید خود سیج حل شده بود و ماجراهایی که سیج ازشون خبر نداشت هم بعداً بهش گفته شدن...
دوم اینکه هیجانش بیشتر بود. تموم نقشه های پرنس عزیز ( :دی ) به قول مات احمقانه بودن و هیجان های جالبی رو ایجاد می کردن.
سوم اینکه من دیگه حوصله ی تایپ کردن ندارم :|
و می دونم، خودمم باورم نمی شه !
جداً اگه یه روز زودتر تمومش کرده بودم توی برترین کتاب سال گودریدز بهش رای می دادم... و با این که از این حرف متنفرم، توی اون رده این کتاب بهتر از کارآموز بود :(
چقدر که اون یکی طرح جلدش قشنگ تره! تخریبی هم نیست!
و خیلی هم مربوط تره به کتاب...
در هر صورت... اول اینکه ببخشید ریحانه، من صبح دیروز حالم بد بود و خونه موندم، کاری به جز کتاب خوندن پیدا نکردم یه راست رفتم تا آخرش. البته باید کتاب رو توی کتابخونی گروهی مون بخونیم، چون من خیلی با عجله خوندم این دفعه :)
چیزی که کاملاً مشخصه، اینه که نویسنده از تجربه ی قبلیش خیلی یاد گرفته و همینطور خیلی پیشرفت هم کرده. خوندن این یکی به دلایل خیلی زیادی لذت بخش تر بود.
مثلاً، اون تغییر مسخره ی زاویه دید رو دیگه نداشتیم خدا رو شکر. همه چیز با زاویه ی دید خود سیج حل شده بود و ماجراهایی که سیج ازشون خبر نداشت هم بعداً بهش گفته شدن...
دوم اینکه هیجانش بیشتر بود. تموم نقشه های پرنس عزیز ( :دی ) به قول مات احمقانه بودن و هیجان های جالبی رو ایجاد می کردن.
سوم اینکه من دیگه حوصله ی تایپ کردن ندارم :|