Scan barcode
reikanra's review against another edition
5.0
The prime example for a femme fatale written in a grotesque and fascinating manner. It‘s a quick read, a Tragedy in One Act, but it‘s filled with suspense, sex, death and anything you could want from a work of the decadent Fin de Siècle. Wilde twisted the biblical Song of Solomon into the story of a powerful, deadly woman.
sailor_sidd's review against another edition
4.0
This was a major departure from Wilde's typical drawing-room plays, being set during Roman times and with Biblical characters instead. It felt more Greek than his other works, with prophecies, religious elements, and family dynamics. I liked the way it was written, especially with how prominent a role the moon played, and how each character viewed its beauty. The descriptions of Salome and Jokaanan also have a very special element in their appearance that was captivating. Also the stage directions lended a lot to the feel and aesthetic of the play. Wilde's humor was also present still, which made reading certain lines very interesting when you realize they were meant to be comedic.
nunuseli's review against another edition
4.0
Con ‘Salomé’ he encontrado otra obra de Oscar Wilde que me gusta genuinamente. Ya no es sólo en el ‘De profundis’ que veo verdadera pasión. Quizás sea porque Wilde las escribió sin la presión de tener que ser arrebatadoramente ingenioso y sin la necesidad de gustar y adular a cierto tipo de público. La historia la conocemos todos, pero lo importante es la forma en que es contada, como Wilde lleva a su terreno una anécdota bíblica, la intensidad dramática que le otorga. Es una tragedia con todas las letras, con toda la grandilocuencia de los clásicos, con unos personajes intensos con cuyos deseos extremos es muy fácil empatizar, porque ¿quién no ha sufrido de amor (o lujuria) no correspondida?
Está escrita con un lenguaje magnífico, con unas metáforas e imágenes que se repiten de forma obsesiva y que prácticamente producen un efecto hipnótico en el lector. El estilo impresionista y el tono decadentista ejercen una fascinación de la que uno no puede escapar. Y encima no dejan de haber algunos toques de humor (las discusiones teológicas de los judíos, el tono poético de Herodes confrontado con el tono prosaico de su mujer que le quiere hacer bajar de las nubes). Como en las mejores tragedias. Pero antes que nada, por supuesto, es una obra de pasiones, llena de sensualidad y sexualidad. Es de una intensidad magnífica.
Está escrita con un lenguaje magnífico, con unas metáforas e imágenes que se repiten de forma obsesiva y que prácticamente producen un efecto hipnótico en el lector. El estilo impresionista y el tono decadentista ejercen una fascinación de la que uno no puede escapar. Y encima no dejan de haber algunos toques de humor (las discusiones teológicas de los judíos, el tono poético de Herodes confrontado con el tono prosaico de su mujer que le quiere hacer bajar de las nubes). Como en las mejores tragedias. Pero antes que nada, por supuesto, es una obra de pasiones, llena de sensualidad y sexualidad. Es de una intensidad magnífica.
margu's review against another edition
dark
mysterious
tense
medium-paced
- Plot- or character-driven? A mix
- Strong character development? No
- Loveable characters? No
- Diverse cast of characters? No
- Flaws of characters a main focus? Yes
3.75
mthomp08's review against another edition
2.0
I love me a good tragedy so I guess I am a tough critic.
rheamoloo's review against another edition
dark
funny
mysterious
fast-paced
- Plot- or character-driven? Character
- Strong character development? Yes
- Loveable characters? Yes
- Diverse cast of characters? It's complicated
- Flaws of characters a main focus? Yes
3.0
robertkhorsand's review against another edition
5.0
ماجرای «بریدن سر یحیی» منبع الهام نویسندگان بزرگی بوده است.
سوای اسکار وایلد که در سال ۱۸۹۱ این نمایشنامه را نوشت و اشتراوس سالها بعد در سال ۱۹۰۵ اپرایی از آن ترتیب داد، ماسنه، اپرایی به نام «هرودیا» در سال ۱۸۸۱ به روی صحنه برد، فلوبر در داستانی به نام «سالومه» در سال ۱۸۸۷ به آن پرداخت و زودرمن اثری به نام «آتشهای یحیی» در سال ۱۸۹۷ از آن خلق کرد.
حقیقت آن است که به دلیل قدمت این ماجرا، روایتهای مختلفی از آن در عهد جدید، تفسیر ابوالمفتوح، تاریخ طبری و عرایسالمجالس وجود دارد، اما هستهی ماجرا در تمام آنها یکیست و این روایتها در جزئیات با یکدیگر تفاوت دارند. سالومهی اسکار وایلد ترکیبیست عاقلانه و قابل پذیرش از تمام این روایتها که وقتی آن را میخوانیم راوی را به حماقت متهم نمیکنیم، چون از دید حقیر، هر کدام از آن روایتهای نامبرده گویی چیزی در خود کم دارند. هرچند اسکار وایلد نیز برای افزودن جذابیت به این ماجرا از خلاقیت و هنر خود استفاده نمود و تغییراتی در اصل ماجرا داد، اما اثر وایلد بسیار جذاب و خواندنیست و بنابراین خواندنش را به تمام دوستان کتابخوانم پیشنهاد میکنم.
و اما اصل ماجرای سر بریدن یحیی چه بود...
هرود آنتیپاس یا همان هردوس بزرگ(بنی اسراعیل) را همسری بود به نام هرودیاس که نخست همسر برادرش بود و هرود او را از چنگ برادرش ربود و به زنی گرفت. هرودیاس از همسر نخست خود دختری زیباروی به نام «هرودیا» داشت. وقتی هرودیاس پیر میشود، هرود از هرودیا خوشش میآید و خواهان ازدواج با او و جایگزینیش با مادرش میشود. هرودیاس بنا به دلایلی که به زندگی خود بر میگردد، کینهی یحیی را به دل داشت، به دخترش آموخت که اگر روزی هرود از تو پرسید چه میخواهی، سر یحیی را طلب کن. هرود برای رسیدن به رویایش یعنی وصلت با هرودیا سوگند یاد میکند که هر آنچه هرودیا طلب کند به او دهد و هرودیا سر یحیی را از او طلب میکند. هرود این خواسته را ناشدنی دانست، چون یحیی را پیامبر خدا شمرده و بریدن سرش را گناهی نابخشودنی. هرودیاس فهمید که همسرش این خواسته را اجابت نمیکند و این چنین شد که صبر کرد تا شب وقت نوشیدن شراب فرا رسد. او دخترش را آراست و به سوی همسرش فرستاد تا ساقی او شود. هرودیا فرمان مادر را اجابت کرد و وقتی هرود مست گشت و دست او را گرفت و از او خواست تا باهم به خلوت بروند، هرودیا بار دیگر امتناع کرد و به هرود گفت که امرت را اجابت نمیکنم تا زمانیکه سر یحیی را به من هدیه کنی، و این چنین شد که هرود در عالم مستی دستور بریدن سر یحیی را صادر و سر او را تقدیم هرودیا نمود.
*سپاس حسین را به جهت معرفی نمایشنامه و ترغیب من به خواندن آن.
فایل ایپاب کتاب را در کانال تلگرام آپلود نمودهام، در صورت نیاز میتوانید آنرا از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/666
بیست و چهارم مردادماه یکهزار و چهارصد و دو
سوای اسکار وایلد که در سال ۱۸۹۱ این نمایشنامه را نوشت و اشتراوس سالها بعد در سال ۱۹۰۵ اپرایی از آن ترتیب داد، ماسنه، اپرایی به نام «هرودیا» در سال ۱۸۸۱ به روی صحنه برد، فلوبر در داستانی به نام «سالومه» در سال ۱۸۸۷ به آن پرداخت و زودرمن اثری به نام «آتشهای یحیی» در سال ۱۸۹۷ از آن خلق کرد.
حقیقت آن است که به دلیل قدمت این ماجرا، روایتهای مختلفی از آن در عهد جدید، تفسیر ابوالمفتوح، تاریخ طبری و عرایسالمجالس وجود دارد، اما هستهی ماجرا در تمام آنها یکیست و این روایتها در جزئیات با یکدیگر تفاوت دارند. سالومهی اسکار وایلد ترکیبیست عاقلانه و قابل پذیرش از تمام این روایتها که وقتی آن را میخوانیم راوی را به حماقت متهم نمیکنیم، چون از دید حقیر، هر کدام از آن روایتهای نامبرده گویی چیزی در خود کم دارند. هرچند اسکار وایلد نیز برای افزودن جذابیت به این ماجرا از خلاقیت و هنر خود استفاده نمود و تغییراتی در اصل ماجرا داد، اما اثر وایلد بسیار جذاب و خواندنیست و بنابراین خواندنش را به تمام دوستان کتابخوانم پیشنهاد میکنم.
و اما اصل ماجرای سر بریدن یحیی چه بود...
هرود آنتیپاس یا همان هردوس بزرگ(بنی اسراعیل) را همسری بود به نام هرودیاس که نخست همسر برادرش بود و هرود او را از چنگ برادرش ربود و به زنی گرفت. هرودیاس از همسر نخست خود دختری زیباروی به نام «هرودیا» داشت. وقتی هرودیاس پیر میشود، هرود از هرودیا خوشش میآید و خواهان ازدواج با او و جایگزینیش با مادرش میشود. هرودیاس بنا به دلایلی که به زندگی خود بر میگردد، کینهی یحیی را به دل داشت، به دخترش آموخت که اگر روزی هرود از تو پرسید چه میخواهی، سر یحیی را طلب کن. هرود برای رسیدن به رویایش یعنی وصلت با هرودیا سوگند یاد میکند که هر آنچه هرودیا طلب کند به او دهد و هرودیا سر یحیی را از او طلب میکند. هرود این خواسته را ناشدنی دانست، چون یحیی را پیامبر خدا شمرده و بریدن سرش را گناهی نابخشودنی. هرودیاس فهمید که همسرش این خواسته را اجابت نمیکند و این چنین شد که صبر کرد تا شب وقت نوشیدن شراب فرا رسد. او دخترش را آراست و به سوی همسرش فرستاد تا ساقی او شود. هرودیا فرمان مادر را اجابت کرد و وقتی هرود مست گشت و دست او را گرفت و از او خواست تا باهم به خلوت بروند، هرودیا بار دیگر امتناع کرد و به هرود گفت که امرت را اجابت نمیکنم تا زمانیکه سر یحیی را به من هدیه کنی، و این چنین شد که هرود در عالم مستی دستور بریدن سر یحیی را صادر و سر او را تقدیم هرودیا نمود.
*سپاس حسین را به جهت معرفی نمایشنامه و ترغیب من به خواندن آن.
فایل ایپاب کتاب را در کانال تلگرام آپلود نمودهام، در صورت نیاز میتوانید آنرا از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/666
بیست و چهارم مردادماه یکهزار و چهارصد و دو
thothgodofknowledge's review against another edition
dark
reflective
tense
fast-paced
- Plot- or character-driven? A mix
- Strong character development? It's complicated
- Loveable characters? Yes
- Diverse cast of characters? Yes
- Flaws of characters a main focus? Yes
4.25