Scan barcode
robertkhorsand's review against another edition
4.0
ضیافت آشتی کنان سهیل با چخوف به صرف شام، شیرینی و شراب
گفتار اندر ضیافت آشتی کنان
شاید بیخود نیست که قدیمیها گفتهاند: تا سه نشه بازی نشه!
شاید انتخابهای من جهت شروع خواندن چخوف اشتباه بوده!
اما هرچه که بود، خوشحالم که به حرف و پیشنهاد دوستانم گوش جان سپردم و به سراغ داستان «اتاق شماره ۶» آمدم.
نخستین بار با داستان بسیار کوتاه «شرطبندی» به سراغ چخوف رفتم اما به دلم نچسبید، سپس همین چند وقت قبل به سراغ یک نمایشنامه به نام «سه خواهر» رفتم اما باز هم به دلم نچسبید تا نوبت به اتاق شمره ۶ رسید.
چخوف داستانش را در ۱۹ بخش قالببندی کرده و من در همان بخشهای نخست با داستان ارتباط بسیار خوبی برقرار کردم!
شگفتانگیز بود، موضوعی جذاب، پرداخت عالی و نهایتا جمعبندی مناسب با قلمی بسیار روان و بدون هرگونه پیچیدگی ادبی و فلسفی!
گفتار اندر داستان کتاب
اتاق شماره ۶، اتاقیست که در آن تعدادی به ظاهر بیمار روانی در آن سکونت دارند که به همراه یک نگهبان در جلوی در سپران زندگی میکنند.
هر کدام از این بیماران به ظاهر روانی شخصیت خاص خود را دارند اما یکی از آنها «ایوان دیمیتری» یکی از شخصیتهای اصلی کتاب است که تقابلش با پزشک مسئولی که به ظاهر وظیفه و مسئولیت مراقبت و درمان آنها را دارد به همراه سقوط پزشک تا حد یک بیمار روانی به شکلی که در داستان میخوانیم از جذابترین بخشهای این داستان کوتاه است.
چخوف پندهای خوبی در قالب داستان به خواننده میدهد، از جمله اینکه تا خود یک نوع از درد را تجربه نکرده باشید نمیتوانید برای آن نسخه بپیچید و ساده است که شخصی بیرون گود بنشیند و بگوید لنگش کن اما در حقیقت...
بیش از این به داستان کتاب ورود نمیکنم چون بسیار کوتاه است اما در عوض شما دوستانم را دعوت به خواندن آن مینمایم.
نقلقول نامه
"فکر کردن به عدالت هم مسخره است وقتی جامعه هر خشونتی را یک ضرورت عاقلانه و هدفدار میشمرد و هر رحم و شفقتی، مثلا حکم تبرئه، به غلیان احساس نارضایتی و انتقامجویی منجر میشود."
"اینکه آدم جاودانگی خود را در تبدیل ماده به مادهی دیگر ببیند، به همان اندازه عجیب است که بعد از شکستن و بیمصرف شدن یک ویولن گرانبها، بخواهید به جعبهی آن نوید آیندهای درخشان بدهید."
"اگر هم خدایی وجود نداشته باشد، مردم خودشان آن را ابداع میکنند."
"موجود زنده هرچه در سطح پایینتری باشد، حساسیت کمتری هم دارد و نسبت به عوامل تحریککننده واکنش ضعیفتری نشان میدهد، و هرچه سطح تکاملش بالاتر باشد، واکنشش در برابر واقعیات، حساسیت و جوش و خروش بیشتری خواهد داشت."
کارنامه
همانطور که عرض کردم موضوع، پرداخت نویسنده و سادگی قلمش را و همانطور که عرض نکردم و حال میکنم ترجمهی آقای «آبتین گلکار» را دوست داشتم و بینقص دیدم و اگر چهارستاره برای کتاب منظور میکنم تنها و تنها به این دلیل است که در جمعبندی پایانی داستان به شخصیت محبوبم در داستان یعنی «ایوان دیمیتری» آنگونه که باید پرداخته نشد و چخوف ترجیح داد همهچیز را در پایان به دکتر سقوط کردهاش تخصیص دهد اما تکرار میکنم تجربهای شیرین بود و باز هم از چخوف خواهم خواند البته با مشورت با دوستانم جهت یافتن داستانی خوب.
بیست و هشتم مهرماه یکهزار و چهارصد
گفتار اندر ضیافت آشتی کنان
شاید بیخود نیست که قدیمیها گفتهاند: تا سه نشه بازی نشه!
شاید انتخابهای من جهت شروع خواندن چخوف اشتباه بوده!
اما هرچه که بود، خوشحالم که به حرف و پیشنهاد دوستانم گوش جان سپردم و به سراغ داستان «اتاق شماره ۶» آمدم.
نخستین بار با داستان بسیار کوتاه «شرطبندی» به سراغ چخوف رفتم اما به دلم نچسبید، سپس همین چند وقت قبل به سراغ یک نمایشنامه به نام «سه خواهر» رفتم اما باز هم به دلم نچسبید تا نوبت به اتاق شمره ۶ رسید.
چخوف داستانش را در ۱۹ بخش قالببندی کرده و من در همان بخشهای نخست با داستان ارتباط بسیار خوبی برقرار کردم!
شگفتانگیز بود، موضوعی جذاب، پرداخت عالی و نهایتا جمعبندی مناسب با قلمی بسیار روان و بدون هرگونه پیچیدگی ادبی و فلسفی!
گفتار اندر داستان کتاب
اتاق شماره ۶، اتاقیست که در آن تعدادی به ظاهر بیمار روانی در آن سکونت دارند که به همراه یک نگهبان در جلوی در سپران زندگی میکنند.
هر کدام از این بیماران به ظاهر روانی شخصیت خاص خود را دارند اما یکی از آنها «ایوان دیمیتری» یکی از شخصیتهای اصلی کتاب است که تقابلش با پزشک مسئولی که به ظاهر وظیفه و مسئولیت مراقبت و درمان آنها را دارد به همراه سقوط پزشک تا حد یک بیمار روانی به شکلی که در داستان میخوانیم از جذابترین بخشهای این داستان کوتاه است.
چخوف پندهای خوبی در قالب داستان به خواننده میدهد، از جمله اینکه تا خود یک نوع از درد را تجربه نکرده باشید نمیتوانید برای آن نسخه بپیچید و ساده است که شخصی بیرون گود بنشیند و بگوید لنگش کن اما در حقیقت...
بیش از این به داستان کتاب ورود نمیکنم چون بسیار کوتاه است اما در عوض شما دوستانم را دعوت به خواندن آن مینمایم.
نقلقول نامه
"فکر کردن به عدالت هم مسخره است وقتی جامعه هر خشونتی را یک ضرورت عاقلانه و هدفدار میشمرد و هر رحم و شفقتی، مثلا حکم تبرئه، به غلیان احساس نارضایتی و انتقامجویی منجر میشود."
"اینکه آدم جاودانگی خود را در تبدیل ماده به مادهی دیگر ببیند، به همان اندازه عجیب است که بعد از شکستن و بیمصرف شدن یک ویولن گرانبها، بخواهید به جعبهی آن نوید آیندهای درخشان بدهید."
"اگر هم خدایی وجود نداشته باشد، مردم خودشان آن را ابداع میکنند."
"موجود زنده هرچه در سطح پایینتری باشد، حساسیت کمتری هم دارد و نسبت به عوامل تحریککننده واکنش ضعیفتری نشان میدهد، و هرچه سطح تکاملش بالاتر باشد، واکنشش در برابر واقعیات، حساسیت و جوش و خروش بیشتری خواهد داشت."
کارنامه
همانطور که عرض کردم موضوع، پرداخت نویسنده و سادگی قلمش را و همانطور که عرض نکردم و حال میکنم ترجمهی آقای «آبتین گلکار» را دوست داشتم و بینقص دیدم و اگر چهارستاره برای کتاب منظور میکنم تنها و تنها به این دلیل است که در جمعبندی پایانی داستان به شخصیت محبوبم در داستان یعنی «ایوان دیمیتری» آنگونه که باید پرداخته نشد و چخوف ترجیح داد همهچیز را در پایان به دکتر سقوط کردهاش تخصیص دهد اما تکرار میکنم تجربهای شیرین بود و باز هم از چخوف خواهم خواند البته با مشورت با دوستانم جهت یافتن داستانی خوب.
بیست و هشتم مهرماه یکهزار و چهارصد
sena_ilwh29's review against another edition
5.0
Geçmişinde çok bir şey yaşamamış ve belki de gerçek acıyı tatmamış; hastalarının durumunu çok iyi anlayamayan ve başka şeyler düşünüp okumaya çok vakti olan bir doktor ile acının anlamını tadan ve koğuşunda düşünceleriyle baş başa kalan zeki ve görmüş bir akıl hastasının diyaloglarına şahit oluyoruz. Doktorun yaşadığı zihinsel ilerleme - ki buna aslında belki de akıl sağlığını yitirme de diyebiliriz- onun bazı şeyleri farketmesine ve etrafındakiler tarafından kafayı üşüttüğünü düşünülmesine yol açıyor.
Çok beğendiğim bir eser oldu. Son zamanlarda okuduklarımdan farklıydı ve eminim ki bu son çehov okuyuşum olmayacak.
Çok beğendiğim bir eser oldu. Son zamanlarda okuduklarımdan farklıydı ve eminim ki bu son çehov okuyuşum olmayacak.
minjiiiiii068's review against another edition
3.0
Insanin huzuru ve memnuniyeti dışarda degil, içindedir.
- Nasıl yani?
- Sıradan bir insan iyiyi ya da kötüyü dışardan, yani bir at arabadan ya da bir çalışma odasından bekler. Düşünen bir insan ise kendinde bulur.
3,5
- Nasıl yani?
- Sıradan bir insan iyiyi ya da kötüyü dışardan, yani bir at arabadan ya da bir çalışma odasından bekler. Düşünen bir insan ise kendinde bulur.
3,5
bamdad's review against another edition
4.0
ایوان دمیتریچ دوباره تف انداخت و دراز کشید و زیر لب شروع کرد به غرغر کردن: " لعنت به این زندگی! از همه تلختر و ناراحتکنندهتر این است که در آخرِ این زندگی به خاطر رنجها هیچ پاداشی نصیب آدم نمیشود، برخلاف اپرا هیچ خبری از صحنههای باشکوه پایانی نیست، بلکه فقط مرگ است. ... "
آهنگ street spirit ریدیوهد در بکگراند پلی میشود.
آهنگ street spirit ریدیوهد در بکگراند پلی میشود.
pabloar's review against another edition
dark
inspiring
reflective
sad
slow-paced
- Plot- or character-driven? Character
- Strong character development? Yes
- Loveable characters? It's complicated
- Diverse cast of characters? It's complicated
- Flaws of characters a main focus? It's complicated
4.25
h_crespo's review against another edition
Çehov'un öykü kitaplarından birisinde okuduktan sonra çok etkilenip aklımdan çıkaramadığım bir kitaptı. Doktorun kendisine yakın birisini bulamaması ya da kendisine en yakın gördüğü insanın bir "deli" olması öyküyü benim gözümde dramatize eden konuydu. Kitabı ikinci kez okuduğumdaysa doktorun stoacı kişiliğini net bir şekilde fark ettim. Aslında düşünce ve eylemin karşılaştırılması da diyebiliriz. Aydınların halktan kopukluğu da diyebilirsiniz, toplumun sığ bakış açısı da diyebilirsiniz. Fakat hikayenin sonunda çok rahat edeceğini düşündüğü koğuşta 1 gün bile dayanamaması söylemlerini boşa düşürüyor. Sonuç olarak iki farklı felsefi görüşü karşılaştırması ve benim açımdan toplumun basit, dar kafalı kalıplarını yansıtması açısından önemli bir kitaptı.
shiprim's review against another edition
5.0
Kitap zaten çok iyi, kitaba diyecek bir şey yok; fakat be arkadaş, Nuri Bilge nasıl bir yönetmense artık, herhangi bir Rus klasiğini onu ve filmlerini düşünmeden okuyamıyorum. Büyüksün. (Sen de fena değilsin Çehov.)
Mesela, taşrada bir hekim olan Yefimiç, “Bütün ilçe memurları zararlı kimselerdir ve boşu boşuna aylık almaktadır. Demek ki, kendi namussuzluğumdan sorumlu olan ben değilim, zamandır. Eğer iki yüz yıl sonra doğmuş olsaydım bambaşka bir insan olurdum,” diyor ya hani... İşte o zaman ben de şunu düşünüyorum, iki yüz yıl sonraki hâline dair:
Gideyim de bir iki kuple BZA izleyeyim bari.
Mesela, taşrada bir hekim olan Yefimiç, “Bütün ilçe memurları zararlı kimselerdir ve boşu boşuna aylık almaktadır. Demek ki, kendi namussuzluğumdan sorumlu olan ben değilim, zamandır. Eğer iki yüz yıl sonra doğmuş olsaydım bambaşka bir insan olurdum,” diyor ya hani... İşte o zaman ben de şunu düşünüyorum, iki yüz yıl sonraki hâline dair:
Gideyim de bir iki kuple BZA izleyeyim bari.
ortanjy's review against another edition
4.0
Üýtgeşik metafor, allegoriýa (ýa-da subtekst diýilýärmi?) -- bir zatlar-a bar bu kitapda. Doly düşünmedim, ýöne, eseriň gowy pikirlenilip, ýedi ölçäp bir kesilip dizaýn edileni belli bolýar.
Geljekde ýene 1-2 gezek okarmykam diýýän.
Gysga, wagtyňy kän almaýan kitap. Spektakl, ýa-da awangard bir kinonowella gören ýaly bolýaň.
Geljekde ýene 1-2 gezek okarmykam diýýän.
Gysga, wagtyňy kän almaýan kitap. Spektakl, ýa-da awangard bir kinonowella gören ýaly bolýaň.
capulet's review against another edition
- Plot- or character-driven? Character
- Loveable characters? No
- Diverse cast of characters? No
- Flaws of characters a main focus? Yes
3.5