Reviews

История искусства by E.H. Gombrich

msewidan's review against another edition

Go to review page

4.0

كتاب رائع ولازم يوما ما احصل عليه، لكن انا شايف ان تنظيم الكتاب كان ممكن يبقا افضل

vechno's review against another edition

Go to review page

informative medium-paced

5.0

zidaneabdollahi's review against another edition

Go to review page

5.0

یاد ایام
طی دومین خوانش اثر، نگاهی هم به مرورم بر این کتاب (که در انتهای همین نوشته قرار داده‌ام) انداختم؛ گرد و غبارِ غرور و نخوتِ ناشی از اینکه کنون خود را داناتر از آن زمانِ خود می‌دانم اجازه نداد عاری از تمسخر نوشته را بخوانم! مجال گفتنش در اینجا نیست، وگرنه سعی می‌کردم بلاهت خود و دیگرانی چون من را در این باره تشریح و تقبیح کنم! به هر صورت، همچنان با حسی که آن زمان از خوانش کتاب گرفته‌ام، اخت هستم و بسی خرسندم که برای آشنایی اولیه با هنر به این کتاب مراجعه کردم. طی دومین خوانشم، که بیشتر به سبب تحکیم حافظه و تلاش برای درک خیل عظیم آثاری که به‌‌خوبی درک نکردم، بود، نکات کلی بیشتری در باب اثر دریافتم که اینجا بازگو می‌کنم:
1. خوشبختانه آثار صرفا معرفی نشده بودند، بلکه طی دوران تدریجی تاریخ، نویسنده تلاشی قابل تقدیر در راستای بیان نظریه‌های مهم درباب هنر و زیبایی کرده بود؛ حسن این کار زمانی مشخص می‌شود که با اثری غیر از آثار کتاب روبرو شده و با تعجب درمی‌یابیم که نویسنده چه خوب توانسته است طبعمان را در یان زمینه به‌خوبی پرورش دهد و خوب نگاه‌کردن (خالی از تعصب) را برای لذت از آنچه می‌بینیم یادمان داده است.
2. قطعاً برخورد با حجم عظیم آثار در این مجلد کوچک هم موجب سردرگمی می‌شود، هم سبب می‌شود که پس از مدتی دیگر جز یادآوری خوانشِ کتابی که جز نامش هیچ از آن یادمان نیست، چیز دیگری برایمان نمانده باشد! خوشبختانه، نویسنده با قراردادن یک ویژگی در نوشته‌اش این مشکل را حل کرده است: ارجاع و مقایسۀ مکرر آثار با یکدیگر؛ تا جایی که گاهی اثری با بیش از ده نمونۀ دیگر مقایسه شده و ریشه‌های آن یافت شده‌اند. این به خودیِ خود درک سیر تحول هنرِ مورد بررسی در کتاب را آسان‌تر می‌کند؛ همزمان با این ویژگی، اینکه طی هر فصلی متوجه می‌شویم که چرایی خلق آثار چه بوده‌ است (با مقایسه و ارجاع)، ما را یاری می‌دهد تاحدودی متوجه شویم که اکنون نیز چرا خلق اثر هنری به این سمت و سو رفته است و دغدغه‌ها چه بوده‌اند.
3. طی دومین خوانش دربارۀ ترجمه متوجه نکتۀ غم‌انگیز شده‌ام که البته با توجه به وضعیت نشر کتاب، مترجم و ناشر سزاوار سرزنشی نیستند؛ تصاویر بیش از آنچه فکر می‌کردم سانسور شده‌اند (به همین دلیل توصیه می‌کنم طی خوانش کتاب حتما آثار را در اینترنت جستجو کنید) و در برخی قسمت‌ها، از برخی هنرمندان نام برده شده است بی انکه اثری از آورده شده باشد که با سیر کلی کتاب و نگارش متن بر اساس تصاویر در تضاد است؛ بنابراین می‌توان دریافت که احتمالا برخی آثار نیز در مجموع حذف شده‌اند (که البته با توجه به اینکه نسخۀ اصلی کتاب را نداشتم، آنچه بیان کردم تنها یک احتمال می‌ماند).

:مرورم طی خوانش نخست کتاب

و تمام شد؛ چه زود، چه جذاب، چه دلنشین ... دلم برایش تنگ می شود ...
نامه ای عاشقانه به کتاب!
این کتاب تنها مجموعه ای از تصاویر زیبا و مسحورکننده نیست؛ موجودیست که نفس میکشد، خواننده را شیفتۀ خود می کند و با او به معاشقه می پردازد، آن چنان که گذر زمان حس نمی شود؛ ارنست جان موجودی را خلق کرده مهربان و نجیب، در یکایک صفحاتش به معشوقش زیبایی و لطافت می بخشد، دست او را می گیرد و در آرامش او را به دیدار رنگ، زاویه، خط و حجم می برد؛ او را از دریچه های تاریخ می گذراند و به دنیایی درخشنده، مملو از موجوداتی که به اراده اش با مخاطب سخن می گویند و افسونش می کنند، می برد؛ به طوری که گاهی مخاطب می اندیشد که اینان نه تصاویر موجود در یک کتاب، بلکه کالبدهایی از تاریخ اند که در مقابل چشمانت زنده می شوند! این معاشقۀ زیبای کتاب با خواننده در تمامی صفحات کتاب ادامه دارد و می تواند هنردوست را به اوج لذت برساند. گامبریجِ گرامی این موجود دلنشین (تأکید می کنم موجود، زیرا براستی حس زنده بودن را به من داد!) برای نشان دادنِ سرگذشت هنر در طول تاریخ و نمایش گزیده ای از بهترین آثار به عاشقِ کتاب، ببخشید خوانندۀ کتاب، خلق کرده است و در آن از شاهکاربودن آثاری که نامبرده حرف زده، درحالی که غافل شده خودِ اثر، براستی شاهکاری بی بدیل است؛ موجز و کامل!

بنظرم حالا که سعی کردم احساسم را به کتاب در کلماتی چند بیان کنم، بهتر است کمی نیز به خود کتاب بپردازم:

یکم: ساختار کلی کتاب:
کتاب از بیست هشت فصل تشکیل شده و طی این فصل ها نویسندۀ گرامی، داستان هنر را از عصر غارنشینی تا پایان سدۀ بیستم بررسی می کند؛ تأکید میکنم داستان هنر نه تاریخ آن! زیرا اولاً نام اصلی کتاب، داستان هنر است و دوم آنکه شیوۀ بیان سرگذشت هنر توسط آقای گامبریج، حالتی بسیار داستان گونه و گرم دارد، نه بیانی سرد و تاریخی از سیر هنر طی سالیانِ تمدن بشر و قبل از آن؛ اما بنا به این که در قسمت های زیادی از کتاب کلمۀ تاریخ تکرار شده، مترجم تصمیم گرفته نام اثر را تاریخ هنر نهد، که همان عنوان اصلی بنظرم مناسب تر بود. غیر از این مورد، ترجمه بسیار مناسب بود و مشکلی نداشت.
فصل آخر کتاب به مرور زمان، طی چند ویرایش به کتاب اضافه شده و بنظرم از بهترین بخش های این کتاب بود؛ زیرا برخلاف سایر فصل ها که نویسنده فقط داستان هنر را بیان کرده بود و کمتر نظرات خود را در متن جا داده بود، در این فصل کامل، شیوا و خلاصه نظریات خود را دربارۀ هنر مدرن و پست مدرن، مشکلات هنر در عصر جدید و مسائل این چنین ابراز می کند که براستی نشان دهندۀ نگاه خرمندانۀ ایشان است؛ البته منظورم از بیان این مطلب، بیان ضعفی در رابطه با سایر فصل ها نبود، اصلاً! همانگونه که خود نویسنده نیز در ابتدای کتاب گفته است، هدفش از عدم طرح دغدغه ها و نظریات خود در خلالِ بیانِ سرگذشت هنر، نگاهی بدون جانبداری به این آثار بوده است که از منظری نقطۀ قوت کتاب و این فصول نیز می باشد.
دوم: بدون سرفصل!
به شخصه عاشق شیوۀ نگارش کتاب شدم؛ اینکه مسئله ای تاریخی را بدون شخصیت پردازی و تنها با صرف گزارش تاریخی، این چنین جذاب بتوان بیان کرد، براستی قابل تقدیر است. مطالب کاملاً به هم پیوسته هستند و همۀ مطالب یک فصل بدون سرتیتر در ادامۀ هم آمده است؛ که به عقیدۀ من باعث شده خواننده متوجه نشود که چگونه نویسنده مطلب را از هنرمندی (یا اثری یا مکتبی) به هنرمندی دیگر (یا اثر یا مکتبی دیگر) جهش می دهد. تا این حد از پیوستگی و انسجام منظورم بود! این مسئله به فهم مطلب نیز بسیار کمک کرده است، چون در هر حال، عادی است که بیان این حجم از اطلاعاتِ هنری و مطالبی که شاید بسیاری از خوانندگان با آنان هیچ آشنایی ندارند (مثل من که برای آشنایی با هنر این کتاب را مطالعه کردم)، پس از مدتی ملال آور شود، اما مطلب به گونه ای زیبا روایت شده که صفحات پشت سر هم ورق زده می شوند، بدون آنکه خواننده متوجه شود؛ این جذابیت مطلب (به تعبیری دیگر، ملال آور نبودن نوشته) خود باعث شده، تمرکز خواننده روی اسامی، سبک ها و آثار تا حد زیادی باقی بماند و آنها را فقط از مقابل دیدگانش نگذراند.
سوم: فلش بک ها!
طبیعیست با خواندن کتابی که دارای بیش از چهارصد تصویر از شاهکارهای هنری جهان، دوبرابر این مقدار نام هنرمند، طرز فکرشان و اطلاعاتی دربارۀ تمامی سبک های هنری فاخر تا قرن بیستم است، احساس کنیم که « بعد چند روز همش یادم میره!» ؛ اما اینگونه نیست. شاهکار نویسنده اینجا مشخص می شود! بعد از حدود صد صفحه که شامل مقدمه و تاریخ هنر در باستان می شود، نویسنده تقریباً تمام آثاری را که بررسی کرده، با هنر باستان و سایر قسمت های کتاب مقایسه می کند؛ این فلش بک ها باعث می شوند درکی کامل و درست از طرز فکر غالب هر عصر و هنرمندان آن داشته باشیم، بتوانیم آثار دوره های مختلف را تشخیص بدهیم و زیبایی هایشان را بشناسیم، صرفاً فقط نام هنرمندان بزرگ و آثارشان را برای مدتی در ذهن نداشته باشیم بلکه تا مدت ها این آثار در ذهنمان ماندگار باشند و به مرور طی کتاب یاد بگیریم که چگونه زیبایی را در تمامی سبک های هنری ببینیم در عین حال که به مکتبی خاص تعلق خاطر داریم؛ مورد آخر به گفتۀ آقای گامبریج، یکی از اهداف مهمش از نگارش این کتاب بوده و به خوبی توانسته از عهده اش برآید.
چهارم: دوست داشتنی اما نه بدون نقص :
قبل از هرچیزی در رابطه با ترجمه: بعضی از تصاویر سانسور شده بودند و متأسفانه باید برای مشاهدۀ آثار اصلی دست به دامان اینترنت می شدم تا متن را با تصاویر تطبیق دهم؛ البته مترجم گرامی نهایت تلاشش را کرده این قسمت ها را مُثله نکند، اما خب باز هم در این قسمت ها، کتاب اندکی ناقص شده است؛ حداقل امیدوارم هیچ قسمتی از کتاب حذف نشده باشد و تنها برخی از تصاویر سانسور شده باشند. نکتۀ بعدی در رابطه با شماره گذاری تصاویر است. متوجه نشدم چرا هنگامی که کتاب با ویرایش جدید (منظورم نسخۀ ترجمه شده است) به بازار عرضه شده، دست اندرکاران محترم زحمت نکشیده اند که شمارۀ تصاویر و صفحاتی را که در آن قرار داده دارند با ارجاعاتی که متن داده، مطابقت بدهند! البته این مورد در کتاب انگشت شمار است و باعث نشده مطالعۀ کتاب سخت بشود، اما باز هم آزاردهنده است.
درباب کتاب: قبل از هرچیز باید بگویم چون این کتاب، اولین تجربه ام در زمینۀ مطالعۀ هنر است (که حقیقتاً تجربۀ لذتبخشی بود!)، شاید نتوانم به خوبی نواقص کتاب را بیابم و تنها مسحور زیبایی کتاب شده باشم؛ اما در هرحال با اندکی دقت هم خواننده متوجه می شود که اطلاعات کتاب در برخی قسمت ها می لنگد؛ برای مثال، در فصل پنج کتاب، هنر اسلامی و بودایی و سایر ادیان شرقی را بررسی کرده است؛ انتظار داشتم این فصل بسیاری مفصل تر از اینها باشد؛ عملاً مطلب خاصی دربارۀ معماری اسلامی و خاور دور (با آن سازه های زیبا و مسحور کننده شان) وجود نداشت! همچنین متأسفانه بسیاری از سازه های هنری تاریخی را مثل معماری و هنر آزتک ها و مایاها، آثار باستانی ایران، هنر در روسیه و به میزان کمتری شرق دور را بسیار کم بررسی کرده بود؛ مواردی که گفتم تنها با اطلاعات عمومی اندک خودم در رابطه با این سرزمین ها بود؛ چه بسا فردی متخصص موارد این چنینی بسیار بیشتری بیابد. قطعاً بودن این آثار و توضیح در رابطه با آنها هم برای خواننده لذتبخش بود و هم می توانند بر اطلاعات او مفید باشند، کما آنکه این آثار هنری قطعاً تأثیر شگرفی بر داستان هنر در طول تاریخ گذاشته اند.


در آینده نیز باز این کتاب را می خوانم و مطمئنم از مطالعۀ آن بیشتر هم لذت خواهم برد؛ بنظرم برای کسانی که آشنایی چندانی با هنر و آثار هنری ندارند، کتاب شروعی بسیار مناسب است؛ هم خواننده را با بسیاری از سبک های موجود آشنا می کند (آن هم نه با تعریف آن سبک، بلکه با مثال و توضیحی تاریخی از چگونگی پیدایش آن سبک)، هم به خواننده می آموزد چگونه از اثری هنری لذت ببرد. بی شک پس از مطالعۀ کتاب، به آثاری که قبلاً برایم تکراری و یکسان بودند یا به گونه ای بودند که نمی دانستم هدف از خلق آنها چیست، از زاویه ای دیگر (شاید به تعبیری با دیدی درست تر و بازتر) نگاه خواهم کرد.
More...