You need to sign in or sign up before continuing.
Take a photo of a barcode or cover
Oh my god!! This was an amazing story, the ending was a bit sad but satisfying.
I love Marissa Meyer’s writing and the concept for this story. However, I think this book needed some more editing. It was way too long and needed some cleaning. There were many moments when I wasn’t engaged.
این چی بود؟ نه، وجدانا این چی بود؟
من خیلی بهش امید بسته بودم. اینقدر دیده بودم که مردم باهاش مثل کتاب مقدس رفتار میکنن، کاملا آماده بودم که بخونمش و عاشقش بشم و دنیا رنگی شه و زندگیم تغییر کنه و... ولی بعد از تموم شدنش، فقط ناامید و عصبانی بودم.
فضاسازی جالب بود. شخصیتها هم بد نبودن، سرجمع باهاشون ارتباط برقرار کردم. جست خیلی خوب بود. اون وسطها من یه لحظه کتاب رو بستم و اینطوری بودم که «وای فکر کنم دارم به یکی از این خانومیهای عاشق فانتزی بوکتاک تبدیل میشم!»، در این حد برام جالب بود. حتی از اون ایدهی سه تا دختربچه و حرفهاشون و همهچیز هم واقعا خوشم اومد. ولی داستان از لحظهی ورود به هزارتو واقعا مزخرف شد. حتی شاید از قبلش، از مراسم توی قصر (بدبختی اینه که هزار تا مراسم تو قصر بود و الان نمیدونم چهطوری بگم که داستان لو نره. همون مراسم قبل از ماجراهای هزارتو منظورمه.) بود که داستان افتاد تو سرازیری و من با هر جمله فقط از خودم و از اون شخصیتها میپرسیدم که چرا؟ حتی گره اصلی داستان از اون چیزی که من تصور کرده بودم، خیلی سادهتر و مسخرهتر باز شد. از اول داستان معلوم بود که جریان چیه، ولی من امیدوار بودم یه توضیح جالب و منطقی براش وجود داشته باشه که نداشت.
آه واقعا ناراحتم. داستان پتانسیل خوبی داشت، ولی پایانش از نظر من واقعا ناامیدکننده بود. دقیقا نقطهی مقابلِ تاثیرگذار.
من خیلی بهش امید بسته بودم. اینقدر دیده بودم که مردم باهاش مثل کتاب مقدس رفتار میکنن، کاملا آماده بودم که بخونمش و عاشقش بشم و دنیا رنگی شه و زندگیم تغییر کنه و... ولی بعد از تموم شدنش، فقط ناامید و عصبانی بودم.
فضاسازی جالب بود. شخصیتها هم بد نبودن، سرجمع باهاشون ارتباط برقرار کردم. جست خیلی خوب بود. اون وسطها من یه لحظه کتاب رو بستم و اینطوری بودم که «وای فکر کنم دارم به یکی از این خانومیهای عاشق فانتزی بوکتاک تبدیل میشم!»، در این حد برام جالب بود. حتی از اون ایدهی سه تا دختربچه و حرفهاشون و همهچیز هم واقعا خوشم اومد. ولی داستان از لحظهی ورود به هزارتو واقعا مزخرف شد. حتی شاید از قبلش، از مراسم توی قصر (بدبختی اینه که هزار تا مراسم تو قصر بود و الان نمیدونم چهطوری بگم که داستان لو نره. همون مراسم قبل از ماجراهای هزارتو منظورمه.) بود که داستان افتاد تو سرازیری و من با هر جمله فقط از خودم و از اون شخصیتها میپرسیدم که چرا؟ حتی گره اصلی داستان از اون چیزی که من تصور کرده بودم، خیلی سادهتر و مسخرهتر باز شد. از اول داستان معلوم بود که جریان چیه، ولی من امیدوار بودم یه توضیح جالب و منطقی براش وجود داشته باشه که نداشت.
آه واقعا ناراحتم. داستان پتانسیل خوبی داشت، ولی پایانش از نظر من واقعا ناامیدکننده بود. دقیقا نقطهی مقابلِ تاثیرگذار.
Sept 24, 2019
4.5/5 stars
I'm surprised by how much more I loved this the second time around. I'm glad I reread Alice in Wonderland this year as the references we're much more obvious to me this time around. I also think going into this knowing what to expect made it much more enjoyable. Marissa Meyer, please keep including delicious food descriptions in your novels.
May 28, 2017
3/5 stars
4.5/5 stars
I'm surprised by how much more I loved this the second time around. I'm glad I reread Alice in Wonderland this year as the references we're much more obvious to me this time around. I also think going into this knowing what to expect made it much more enjoyable. Marissa Meyer, please keep including delicious food descriptions in your novels.
May 28, 2017
3/5 stars
adventurous
dark
emotional
hopeful
sad
tense
medium-paced
Plot or Character Driven:
Plot
Strong character development:
No
Loveable characters:
Yes
Diverse cast of characters:
Yes
Flaws of characters a main focus:
Yes
I am left shattered.
book so heart shattering that I had to read alternative *happy* ending ao3 fics
...I'm sobbing
...I'm sobbing
adventurous
slow-paced
Plot or Character Driven:
Character
Strong character development:
Complicated
Loveable characters:
No
Diverse cast of characters:
Complicated
Flaws of characters a main focus:
Yes