Take a photo of a barcode or cover
A review by liitleowl
بلندی های بادگیر by Emily Brontë
4.0
(3.6/5)
از خوندنش لذت بردم. هرچند با یه سری چیز هایی که شنیده بودم از وسط کتاب به بعد به چشم کتاب بد که ارزششو نداشته باشه بخونیش، نگاش کردم، ولی کاملا ارزششو داره یکبار هم که شده بخونینش. کتاب ارزشمندیه؛ چون کاملا نشون میده تنفری که به کسی میورزید، چجوری توی وجود اون فرد رشد میکنه و چه بسا یه روزی گریبانگیر خودتون هم میشه. من از اول کتاب تا آخر کتاب فکر میکردم "چی میشد اگه همه به خوبی باهم رفتار میکردن". کاترین تنها کسی بود که به هیت کلیف عشق ورزید و تا لحظه آخر از ذهن هیت کلیف بیرون نرفت. قدرت عشق رو نشون میده. که چی میشد، اگه هندلی این چرخه نفرت و شروع نمیکرد و بقیه هم ادامهش نمیدادن. و در آخر هم میبینین بجز هیرتن، هیچکس برای مرگ هیت کلیف رنجیده نشد. اینه که قشنگ نیست. چیزی که ناراحت کنندهس اینه که وقتی هیت کلیف یه همنشین میخواست تا توی اتاق تنها نباشه، کسی قبول نکرد. این غمگینه که با هیت کلیف چیکار کردن که امیدش رو به خوبی از دست داد. و فاجعه اونجا شروع میشه که آدما امیدشون رو به خوبی از دست میدن.
_کاترین گفت: "بله، من میدانم او ذاتا شرور است چون خون شما در رگ هایش جریان دارد. اما این را هم میدانم که مرا دوست دارد و من نیز او را دوست دارم. اما شما چه آقای هیت کلیف؟ هیچکس شما را دوست ندارد. چون بدبخت و درمانده هستید و به سعادت دیگران حسادت میکنید و میخواهید همه را عذاب دهید. شما تنها و بیکس و حقیر هستید، درست مثل شیطان. مطمئنم همه آرزوی مرگتان را دارند و کسی در مرگ شما قطره اشکی هم نمیریزد. من بسیار خوشحال و خوشبختم که جای آدم منفور و پست فطرتی مثل شما نیستم. شما موجود بدبخت و قابل ترحمی هستید که درماندگی خود را در پس نقابی از سنگدلی و قساوت پنهان میسازید."
(July 17, 2022.. 19:34)
+بابت اینکه وقتی خوندم: "معلوم است خبر ندارید آقای هیت کلیف مرده است!" لبخند زدم متاسفم.
+ادگار، ایزابلا و هیرتن آدمیانِ قابل احترامی هستند.
+شروع کنیم؟
از خوندنش لذت بردم. هرچند با یه سری چیز هایی که شنیده بودم از وسط کتاب به بعد به چشم کتاب بد که ارزششو نداشته باشه بخونیش، نگاش کردم، ولی کاملا ارزششو داره یکبار هم که شده بخونینش. کتاب ارزشمندیه؛ چون کاملا نشون میده تنفری که به کسی میورزید، چجوری توی وجود اون فرد رشد میکنه و چه بسا یه روزی گریبانگیر خودتون هم میشه. من از اول کتاب تا آخر کتاب فکر میکردم "چی میشد اگه همه به خوبی باهم رفتار میکردن". کاترین تنها کسی بود که به هیت کلیف عشق ورزید و تا لحظه آخر از ذهن هیت کلیف بیرون نرفت. قدرت عشق رو نشون میده. که چی میشد، اگه هندلی این چرخه نفرت و شروع نمیکرد و بقیه هم ادامهش نمیدادن. و در آخر هم میبینین بجز هیرتن، هیچکس برای مرگ هیت کلیف رنجیده نشد. اینه که قشنگ نیست. چیزی که ناراحت کنندهس اینه که وقتی هیت کلیف یه همنشین میخواست تا توی اتاق تنها نباشه، کسی قبول نکرد. این غمگینه که با هیت کلیف چیکار کردن که امیدش رو به خوبی از دست داد. و فاجعه اونجا شروع میشه که آدما امیدشون رو به خوبی از دست میدن.
_کاترین گفت: "بله، من میدانم او ذاتا شرور است چون خون شما در رگ هایش جریان دارد. اما این را هم میدانم که مرا دوست دارد و من نیز او را دوست دارم. اما شما چه آقای هیت کلیف؟ هیچکس شما را دوست ندارد. چون بدبخت و درمانده هستید و به سعادت دیگران حسادت میکنید و میخواهید همه را عذاب دهید. شما تنها و بیکس و حقیر هستید، درست مثل شیطان. مطمئنم همه آرزوی مرگتان را دارند و کسی در مرگ شما قطره اشکی هم نمیریزد. من بسیار خوشحال و خوشبختم که جای آدم منفور و پست فطرتی مثل شما نیستم. شما موجود بدبخت و قابل ترحمی هستید که درماندگی خود را در پس نقابی از سنگدلی و قساوت پنهان میسازید."
(July 17, 2022.. 19:34)
+بابت اینکه وقتی خوندم: "معلوم است خبر ندارید آقای هیت کلیف مرده است!" لبخند زدم متاسفم.
+ادگار، ایزابلا و هیرتن آدمیانِ قابل احترامی هستند.
+شروع کنیم؟