Take a photo of a barcode or cover
armin_ahmadianzade 's review for:
هزارتوی ارواح
by علی صنعوی, Carlos Ruiz Zafón
خب خب خب، بالاخره بعد از امتحانات دانشگاه حالا وقت دارم که تو خونه ذهنی آسودهخاطر ریویو خودم رو برای کتاب آخرین مجموعه گورستان کتابهای فراموششده یعنی هزارتوی ارواح بنویسم.
نقدی بر مجلد آخر سری گورستان کتابهای فراموششده، هزارتوی ارواح:
خب، حقیقت امر دوس ندارم داستان کتاب آخر رو اسپویل کنم یا ورود پیدا کنم به حیطه داستانی این کتاب هر چند که بعضا نکاتی رو خواهم گفت.
بهشخصه این کتاب برای من نسبت به ۳ کتاب قبلی جذابیت کمتری داشت و سرعت خوندنم پایینتر اومد.
دلیلش این نیست که اثر ضعیفی بود، نه، بههیچوجه!
دلیلی که حداقل برای من وجود داشت این بود که نسبت به کتب قبلی انتظارات خواننده از ثافون خیلی بالا رفته بود و هزارتوی ارواح نتونست انتظارات خوانندههارو ارضا کنه.
با وجود اینکه نزدیک ۱۶۰۰ صفحه یعنی در دو جلد این کتاب نگاشته شده بود، ولی یهنکته رو به من یاد داد که لزوما کمیت منجر به کیفیت بالاتر نمیشه. سایه باد و بازی فرشته که هر کدوم نصف هزارتوی ارواح حجم داشتن، جذابیتشون دوبرابر هزارتوی ارواح بود.
در هزارتوی ارواح علاوهبر بارسلون، وارد شهر مادرید هم میشیم و حوادث و وقایعی هم در مادرید توصیف میشه. حس میکنم توصیف وقایع در بارسلون قویتر و غنیتر از مادرید بود و طبیعتا چون ثافون اهل بارسلون بود این امر میتونه منطقی باشه.
افراد جدیدی وارد مجموعه میشن که بعضا هر کدوم با خودشون داستانهای جداگانهای هم بهدوش میکشن. برجستهترین شخصیت تازهوارد جدید ما آلیسیاست که با داستانش آشنا میشویم. شخصیتهای دیگری چون ویکتور ماتائیکس، مائوریسو باییس و ...(البته باییس در زندانی آسمان هم به داستان ما ورود پیدا کرده بود.)
حس میکنم این کتاب هم در عین حال که میتونست کوتاهتر بشه، خیلی از حفرهها و کاستیهای کتاب هم میشد که رفع بشن. گاها در پلات داستانی بهشخصه شاهد یکسری ابهامات بودم.
در کل آخرین کتاب مجموعه گورستان کتابهای فراموششده، هزارتوی ارواح، بهلحاظ فرم تقریبا همان شکل روایی کتابهای قبلی ثافون رو داشت و ثافون هم بههنرمندی هرچهبیشتر داستان رو روایت کرده بود.
اینکه جذابیت هزارتوی ارواح برای من کمتر از کتابهای قبلی بود، همانطور که بالاتر هم ذکر کردم، همین بود که نتونست انتظارات رو برآورده کنه، و این قطع بهیقین بدین معنا نیست که این مجلد رو نخوند، نه! اتفاقا باید برای تکمیل این سری و فهم کامل و جامع سری این کتاب رو خوند.
بریم سراغ یهنقد کلی از سری گورستان کتابهای فراموششده:
برای من فکر میکنم ۳ ۴ ماه طول کشید تا کامل سری رو بخونم و تموم کنم بهخاطر دانشگاه و اینکه بین کتابهای سری هر از گاهی داستانهای بلند یا کتابهای کوتاه دیگهای هم میخوندم. جزو قشنگترین ماههای زندگیم بود زندگی کردن با سمپرهها در بارسلون و داستانها و تراژدیهایی که رقم زدن.
بهشخصه عاشق قلم ثافون شدم و افسوس میخورم که چرا بیشتر عمر نکرد تا برامون بنویسه...
روحت شاد نویسنده دوسداشتنی
نقدی بر مجلد آخر سری گورستان کتابهای فراموششده، هزارتوی ارواح:
خب، حقیقت امر دوس ندارم داستان کتاب آخر رو اسپویل کنم یا ورود پیدا کنم به حیطه داستانی این کتاب هر چند که بعضا نکاتی رو خواهم گفت.
بهشخصه این کتاب برای من نسبت به ۳ کتاب قبلی جذابیت کمتری داشت و سرعت خوندنم پایینتر اومد.
دلیلش این نیست که اثر ضعیفی بود، نه، بههیچوجه!
دلیلی که حداقل برای من وجود داشت این بود که نسبت به کتب قبلی انتظارات خواننده از ثافون خیلی بالا رفته بود و هزارتوی ارواح نتونست انتظارات خوانندههارو ارضا کنه.
با وجود اینکه نزدیک ۱۶۰۰ صفحه یعنی در دو جلد این کتاب نگاشته شده بود، ولی یهنکته رو به من یاد داد که لزوما کمیت منجر به کیفیت بالاتر نمیشه. سایه باد و بازی فرشته که هر کدوم نصف هزارتوی ارواح حجم داشتن، جذابیتشون دوبرابر هزارتوی ارواح بود.
در هزارتوی ارواح علاوهبر بارسلون، وارد شهر مادرید هم میشیم و حوادث و وقایعی هم در مادرید توصیف میشه. حس میکنم توصیف وقایع در بارسلون قویتر و غنیتر از مادرید بود و طبیعتا چون ثافون اهل بارسلون بود این امر میتونه منطقی باشه.
افراد جدیدی وارد مجموعه میشن که بعضا هر کدوم با خودشون داستانهای جداگانهای هم بهدوش میکشن. برجستهترین شخصیت تازهوارد جدید ما آلیسیاست که با داستانش آشنا میشویم. شخصیتهای دیگری چون ویکتور ماتائیکس، مائوریسو باییس و ...(البته باییس در زندانی آسمان هم به داستان ما ورود پیدا کرده بود.)
حس میکنم این کتاب هم در عین حال که میتونست کوتاهتر بشه، خیلی از حفرهها و کاستیهای کتاب هم میشد که رفع بشن. گاها در پلات داستانی بهشخصه شاهد یکسری ابهامات بودم.
در کل آخرین کتاب مجموعه گورستان کتابهای فراموششده، هزارتوی ارواح، بهلحاظ فرم تقریبا همان شکل روایی کتابهای قبلی ثافون رو داشت و ثافون هم بههنرمندی هرچهبیشتر داستان رو روایت کرده بود.
اینکه جذابیت هزارتوی ارواح برای من کمتر از کتابهای قبلی بود، همانطور که بالاتر هم ذکر کردم، همین بود که نتونست انتظارات رو برآورده کنه، و این قطع بهیقین بدین معنا نیست که این مجلد رو نخوند، نه! اتفاقا باید برای تکمیل این سری و فهم کامل و جامع سری این کتاب رو خوند.
بریم سراغ یهنقد کلی از سری گورستان کتابهای فراموششده:
برای من فکر میکنم ۳ ۴ ماه طول کشید تا کامل سری رو بخونم و تموم کنم بهخاطر دانشگاه و اینکه بین کتابهای سری هر از گاهی داستانهای بلند یا کتابهای کوتاه دیگهای هم میخوندم. جزو قشنگترین ماههای زندگیم بود زندگی کردن با سمپرهها در بارسلون و داستانها و تراژدیهایی که رقم زدن.
بهشخصه عاشق قلم ثافون شدم و افسوس میخورم که چرا بیشتر عمر نکرد تا برامون بنویسه...
روحت شاد نویسنده دوسداشتنی