Scan barcode
A review by saba_akbarpouran
سرگذشت آقای زومر by Patrick Süskind
4.0
سرگذشت آقای زومر در واقع سرگذشت آقای زومر نیست، شاید تاثیر آقای زومر تو زندگی پسریه که در میانسالی تعریفش میکنه.
کتاب با حرفهای پسرک شروع میشه و خودش بیان میکنه که به دلیل ضربهای که سرش موقع افتادن از درخت خورده، رشتهٔ سخن از دستش در میره و باید خیلی مراقب باشه. داستانهای نوجوونی خودش رو تعریف میکنه. در مورد آقای زومر حرف میزنه، یادگیری دوچرخهاش رو بیان میکنه، کلاس پیانوی بامزهاش رو تعریف میکنه و ... .
زبان کتاب طنز و خیلی دلنشینه و دنیایی رنگیای رو به روی شما باز میکنه. ولی آقای زومر قصه، شخصیتی خاکستری و فاقد رنگ و مرموزیه که تا آخر داستان ردپاهاش وجود داره. شخصیتی که از اول کتاب در حال راه رفتنه و با کسی حرف نمیزنه. روز و شب راه میره، توی جاده، جنگل و کسی چیزی ازش نمیدونه.
داستانی کم حجم، شیرین و خوندنی😊
▪احمد کساییپور مترجم خیلی تواناییه که من کیف میکنم از خوندن ترجمههاش.
▪کتاب تصویرسازیهای خیلی قشنگی داره که اون رو جذابتر و خوندنش رو دلنشینتر میکنه.
▪
آن وقتها که هنوز از دار و درخت بالا میرفتم- یعنی مدتها، مدتها پیش، سالها، دهها سال پیش- قد من فقط یک هوا از نود و هفت سانتیمتر بیشتر بود، سایز کفشم ۲۹ بود، و آنقدر سبک بودم که میتوانستم پرواز کنم- نه، دروغ نمیگویم، آن وقتها واقعاً میتوانستم پرواز کنم- یا دستکم تقریباً میتوانستم، یا بهتر است بگویم آنروزها اگر واقعاً میخواستم و جداً با تمام وجودم تلاش میکردم، راستیراستی توانایی پرواز کردن را داشتم.
کتاب با حرفهای پسرک شروع میشه و خودش بیان میکنه که به دلیل ضربهای که سرش موقع افتادن از درخت خورده، رشتهٔ سخن از دستش در میره و باید خیلی مراقب باشه. داستانهای نوجوونی خودش رو تعریف میکنه. در مورد آقای زومر حرف میزنه، یادگیری دوچرخهاش رو بیان میکنه، کلاس پیانوی بامزهاش رو تعریف میکنه و ... .
زبان کتاب طنز و خیلی دلنشینه و دنیایی رنگیای رو به روی شما باز میکنه. ولی آقای زومر قصه، شخصیتی خاکستری و فاقد رنگ و مرموزیه که تا آخر داستان ردپاهاش وجود داره. شخصیتی که از اول کتاب در حال راه رفتنه و با کسی حرف نمیزنه. روز و شب راه میره، توی جاده، جنگل و کسی چیزی ازش نمیدونه.
داستانی کم حجم، شیرین و خوندنی😊
▪احمد کساییپور مترجم خیلی تواناییه که من کیف میکنم از خوندن ترجمههاش.
▪کتاب تصویرسازیهای خیلی قشنگی داره که اون رو جذابتر و خوندنش رو دلنشینتر میکنه.
▪
آن وقتها که هنوز از دار و درخت بالا میرفتم- یعنی مدتها، مدتها پیش، سالها، دهها سال پیش- قد من فقط یک هوا از نود و هفت سانتیمتر بیشتر بود، سایز کفشم ۲۹ بود، و آنقدر سبک بودم که میتوانستم پرواز کنم- نه، دروغ نمیگویم، آن وقتها واقعاً میتوانستم پرواز کنم- یا دستکم تقریباً میتوانستم، یا بهتر است بگویم آنروزها اگر واقعاً میخواستم و جداً با تمام وجودم تلاش میکردم، راستیراستی توانایی پرواز کردن را داشتم.