Scan barcode
A review by mzoli
Daily Rituals: How Artists Work by Mason Currey
3.0
کتاب جالبی بود، داخلش با عادتهای ساده کلی هنرمند آشنا میشوید. چندین تا از شخصیتهای معروف رو هم پوشش میدهد. مثل فروید، یونگ، موزارت، کانت و ...
من خودم در طولانی مدت کتاب را خواندم، هر از چندی عادات و روال کار یکی از شخصیتها را میخواندم.
اولین چیزی که در مورد کتاب بدونید این هست که عادتهای ساده هنرمندان بررسی شده، مثلا اینکه چه ساعتی بلند میشوند چقدر در روز کار میکنند، خوراکشون چطوری هست و در کل چیزهایی که بیشتر در ظاهر معلوم هست. و البته همینها برای خود من خیلی جالب بودند، به خصوص نحوه کار شخصیتهایی که قبلا ازشون خوانده بودم و به نظرم شخصیت جالبی میآمدند.
یک ایرادی هم به کتاب وارد میدانم، این که برای بعضی شخصیتها عادتها و روال زندگیشون بعد از مشهور شدن آورده شده، در حالی که احتمالا روال زندگی بعد از شهرت تغییر کرده باشد و در مورد برخی واضح بود که شهرت تغییراتی به آنها تحمیل رده است.
در مورد خود عادتها چیزی که در نهایت دستگیر من شد این بود که راههای رسیدن به خدا زیاد است:d. مدلهای زندگی تنوع بالایی داشتند و سبک زندگیهای زیادی دیدم که من فکر نمیکردم باهاش بشود به همچین سطحی رسید اما طرف رسیده بود. بعضی قسمت زیادی از روز را مشغول کار جدی بودند بعضی هم مانند دکارت اعتقاد داشتند بطالت لازمه کار ذهنی خوب است.
مثلا بودند نویسندههایی که روزی چند هزار کلمه مینوشتند در مقابل هم بودند نویسندههایی که بعد از چند صد کلمه در روز دست از کار میکشیدند. یا آنهایی که فشاری به خودشان نمیآوردند و منتظر الهام(inspiration) میماندند و آنهایی که اعتقادی به الهام گیری نداشتند. به قول chuck close:
به نظر جالب میشود اگر جایی از زندگی افراد کتاب آماری استخراج کند، به نظر خودم نقطه مشترک بین اینها این بود که کار برایشان قسمت جدی و معنادار زندگی بود. به قول فروید:
یا به قول Gustav mahler:
در این بین به نظرم حرفی که از ویلیام جیمز گفته شده بود هم جالب و به نظرم از نکات اصلی کتاب آمد، جیمز حرفی زده بود با این مضمون که هر چقدر مقدار بیشتری از روال زندگی روزانهمان از روی برنامه و عادت شود، ذهنمان برای انجام کار، آزادی و قدرت بیشتری خواهد داشت.
در کل نه که بتوان نتیجه خاصی از کتاب گرفت، اما کتابِ جالب و الهام بخشی بود.
من خودم در طولانی مدت کتاب را خواندم، هر از چندی عادات و روال کار یکی از شخصیتها را میخواندم.
اولین چیزی که در مورد کتاب بدونید این هست که عادتهای ساده هنرمندان بررسی شده، مثلا اینکه چه ساعتی بلند میشوند چقدر در روز کار میکنند، خوراکشون چطوری هست و در کل چیزهایی که بیشتر در ظاهر معلوم هست. و البته همینها برای خود من خیلی جالب بودند، به خصوص نحوه کار شخصیتهایی که قبلا ازشون خوانده بودم و به نظرم شخصیت جالبی میآمدند.
یک ایرادی هم به کتاب وارد میدانم، این که برای بعضی شخصیتها عادتها و روال زندگیشون بعد از مشهور شدن آورده شده، در حالی که احتمالا روال زندگی بعد از شهرت تغییر کرده باشد و در مورد برخی واضح بود که شهرت تغییراتی به آنها تحمیل رده است.
در مورد خود عادتها چیزی که در نهایت دستگیر من شد این بود که راههای رسیدن به خدا زیاد است:d. مدلهای زندگی تنوع بالایی داشتند و سبک زندگیهای زیادی دیدم که من فکر نمیکردم باهاش بشود به همچین سطحی رسید اما طرف رسیده بود. بعضی قسمت زیادی از روز را مشغول کار جدی بودند بعضی هم مانند دکارت اعتقاد داشتند بطالت لازمه کار ذهنی خوب است.
مثلا بودند نویسندههایی که روزی چند هزار کلمه مینوشتند در مقابل هم بودند نویسندههایی که بعد از چند صد کلمه در روز دست از کار میکشیدند. یا آنهایی که فشاری به خودشان نمیآوردند و منتظر الهام(inspiration) میماندند و آنهایی که اعتقادی به الهام گیری نداشتند. به قول chuck close:
Inspiration is for amateurs
به نظر جالب میشود اگر جایی از زندگی افراد کتاب آماری استخراج کند، به نظر خودم نقطه مشترک بین اینها این بود که کار برایشان قسمت جدی و معنادار زندگی بود. به قول فروید:
I can not imagine life without work as really comfortable
یا به قول Gustav mahler:
You know that all desire and demand of life is to feel an urge to work
در این بین به نظرم حرفی که از ویلیام جیمز گفته شده بود هم جالب و به نظرم از نکات اصلی کتاب آمد، جیمز حرفی زده بود با این مضمون که هر چقدر مقدار بیشتری از روال زندگی روزانهمان از روی برنامه و عادت شود، ذهنمان برای انجام کار، آزادی و قدرت بیشتری خواهد داشت.
در کل نه که بتوان نتیجه خاصی از کتاب گرفت، اما کتابِ جالب و الهام بخشی بود.