A review by mhshokuhi
Foundation and Earth by Isaac Asimov

2.0

خب، این جلد هم تموم شد. بسته به ترتیب مورد نظر (براساس چاپ یا براساس زمان داستان) برای خوندن این می‌تونه کتاب پنجم باشه یا آخر و به نظرم بهتره که به ترتیب چاپ خونده بشه و در نتیجه پنجم باشه که حالا سعی می‌کنم بدون اسپویل توضیح بدم چرا.
شنیده بودم که این جلد (و جلد بعدی که هنوز شروع نکردم) یه مقدار زیاد خسته کننده است یا پایانش خوب نیست که خب هر دو گزینه درست بود. البته خسته‌کنندگی ماجرا از اونجایی هست که برخلاف بقیه مجلدهای قبلی، وقایع مهم یا تأثیرگذار یا وابسته به زیرکی زیاد شخصیت‌ها رو مشاهده نمی‌کنیم، دیالوگ‌ها خیلی زیادن و یجور سفرنامه است که به خاطر تفاوتش ممکنه افراد مشکل داشته باشند و کند و خسته‌کننده براشون به نظر بیاد، من شخصاً مشکلی نداشتم حالا، چیزهای بسیار بسیار خسته‌کننده‌تر خوندم :دی
حالا درسته به انتها ختم میشه و همه چی رو می‌خواد توضیح بده، اما دلایلی که قبول می‌کنه شخصیت اصلی داستان (گولِن تراویز) برای کل ماجراهایی که ما رو دنبال خودش کشیده این چند جلد، اصلاً راضی‌کننده و منطقی نیست، به شخصیتش نمیاد و حتی شخصیت خود آسیموف.
دلایل توی Mass Effect بسیار بهتر و قابل درک‌تر هستند و هر گزینه نتیجه مشخص و دلایل مشخص داره و از این لحاظ داستان مس افکت رو چندین برابر بالاتر می‌دونم در این راستا به همین خاطر. توی ریویو کتاب قبل (Foundation's Edge) خب از شباهت ماجرا تعریف کردم که خواستید ببینید.

یه سری ایده جالب برای سرنوشت‌های مختلف بشریت داره که باحالن، اما در نهایت فقط همین قسمت داستان هست که هیجان‌انگیز هست. در کل جلد بدی نیست اما در مقایسه با بقیه چیزی برای گفتن نداره و پایان نامناسبی بود به نظرم. تراویز خالص نماینده individuality بود، همه کارهاش رو خودش انجام می‌داد، کامپیوتر برای خودش بود، و... اول کار حتی مخالف ignorance جمع بود، بعد اینطوری؟ باید اعصابش منفجر می‌شد و می‌زد زیر میز، مثل هر انسان عاقل دیگه‌ای!
داشت دنبال دلیل ماجرا می‌گشت، دلیل رو هم پیدا کرد، عامل خارجی زشت و مزاحم، در نتیجه باید می‌زد توی دهنش و بگه من اسباب بازی تو نیستم اما رفت قبول کرد :| خب چرا؟ :| فقط به این خاطر که شاید یکی بیاد و بعدش زورمون بهش برسه؟ خب می‌خوام نرسه