Take a photo of a barcode or cover
A review by ashkanph
Dauntless by Jack Campbell
5.0
کاپیتان جان گیِری، فرمانده یک اسکادران متشکل از سه سفینه نظامی است که ماموریتشان حفاظت از یک محموله باری اتحادیه است. او پس از حمله دشمن، به تنهایی در یکی از سفینهها برای عقبنشینی نیروهایش زمان میخرد و پس از نابودی سفینه، در یک کپسول نجات به خواب مصنوعی میرود.
حال، بیش از صد سال از آن روز گذشته و او را در یک ناو فرماندهی اتحادیه از خواب بیدار کردهاند. ناوگانی که در آن بیدار شده در عمق فضای دشمن گیر افتاده و با تلفات زیاد در حال شکست است. در حالیکه تنها چند روز از بیداریاش میگذرد و هنوز گیجی و دردهایش تمام نشده، فرمانده ناوگان، آدمیرال بِلُچ، او را به لنگرگاه سفینه فراخواندهاست. او که طبق معمول از نگاههای پر از تحسین و پرستش نیروها تعجب کرده به بندرگاه میرسد و میفهمد که آدمیرال با تمامی افسران بلندمرتبه ناوگان برای مذاکرات صلح (و یا تسلیم) به ناو فرماندهی دشمن میروند و به گیری دستور میدهد که در صورت برنگشتنش، فرماندهی کل ناوگان را برعهده بگیرد.
میبایست بقیه کتاب را حدس زده باشید، آدمیرال و دیگر فرماندهان نمیتوانند برگردند و گیری مجبور میشود فرماندهی را برعهده گرفته و هرطور شده ناوگان را در فضای دشمن هدایت کرده و به منظومههای خودی برساند. داستان این سفر در این جلد به پایان نمیرسد و ادامههای دیگری نیز دارد. در طول کتاب متوجه میشویم که گیری به یک نماد و الگوی مورد پرستش در ارتش و اتحادیه تبدیل شده و حال او مجبور است علاوه بر دشمن، با این ذهنیت پیشساخته نیروهایش نیز بجنگد که بتوانند او را همانطور که هست بپذیرند و از فرمانهایش پیروی کنند. افسرانی که به علت نرخ بالای تلفات و جایگزینی سریع نیروها، آموزشهای کمی دیدهاند و تاکتیکهای جنگی مهم را فرا نگرفتهاند. به نظر میرسد در این کتاب، سندیکا (دشمن اتحادیه) یک حکومت خودکامه (همچون اتحاد جماهیر شوروی) است و اتحادیه، ترکیبی از نیروهای جمهوریخواه است که در طول سده گذشته برخی از اصول خود را فراموش کردهاند.
من تنها جلد اول این کتاب را خواندهام، ولی تا اینجا به نظرم رسید که داستان سفر کلنل بیشاپ در سری کتابهای اکسپدیشن فورس، از این کتاب الهام گرفتهاست.
------
خلاصه زیر برای خودم نوشته شده و تمام داستان کتاب را لو می دهد:
کاپیتان بلک گیری، فرماندهی سه کشتی محافظ یه محموله تجاری را برعهده داشته که توسط سفینههای سندیک مورد حمله قرار میگیرن. او نیروهای خودش را سوار دو کشتی دیگه میکنه و خودش به تنها به نبرد دشمن میره تا افرادش فرصت فرار پیدا کنند. و موفق میشه قبل از انفجار سفینهش بیرون بیاد و در قایق نجات به خواب مصنوعی میره تا پس از صد سال از خواب بیدارش میکنن و میفهمه توسط یک ناوگان از نیروهای نظامی اتحاد نجات پیدا کرده. داستان از زمانی شروع میشه که آدمیرال بلوچ، فرمانده کل ناوگان، گیری رو به عرشه بارگیری فراخوانده. او که گویا چند روزی بیشتر نیست که از خواب بیدار شده در مسیر باز هم مثل همیشه نگاههای تحسینآمیز و پرازاحترام خدمه رو میبینه. در عرشه ادمیرال رو میبیه که با افسران ارشد برای رفتن به سفینه فرماندهی نیروهای سندیکی که محاصرشون کردن آماده میشن تا درباره اتشبس گفتگو کنند. آدمیرال میگه اگر نتونستیم برگردیم فرماندهی ناوگان با توئه. اما آدمیرال و بقیه افسران در همون ابتدای ورود به سفینه فرماندهی سندیک تیرباران میشن و از اتحاد خواسته میشه سریعا بدون هیچ شرطی تسلیم شن. کاپیتان گیری فرماندهی ناوگان رو به عهده میگیره، میفهمه که بعد از مرگش بهش درجه کاپیتانی دادن، و به خاطر شجاعتش به یک اسطوره و حتی ضربالمثل تبدیل شده، و اینکه نیروهای اتحاد برای گرفتن رمز هایپرنت (که دهها برابر از مسافرت با سرعت نور پیشین سریعتره) از یک خائن سندیکا به نزدیکی مرکز منظومه دشمن امدن و بعد از گرفتن رمز متوجه شدن این تلهای بوده تا اونا رو گیر بندازن و اخرین سفینههای اتحاد رو از بین ببرن. حال در یک جلسه گروهی مجازی با تمام فرماندهان سفینهها، گیری برخلاف بیشتر افراد تصمیم میگیره به نقطه جهش برگرده و سفر در هایپرنت رو بیخیال بشه و با جهشهای متعدد، ناوگان رو به ناحیه خودی برگردانه.
مشکل در رسیدن به نقطه جهش اینه که بعضی سفینهها از جمله سفینه بزرگ تعمیر خیلی کنده. گیری با فرستادن پیام به دشمن و معرفی خودش و اینا کمی زمان میخره ولی چون دیگه نمیتانن به موقع برسن یک سفینه که کاپیتانش یکی از نوادگان برادرشه (مایکل گیری) با فدا کردن سفینهش و نابود کردن تعدادی از سفینههای دشمن براشان وقت میخره. در پیامی قبلش از گیری قول میگیره که یه روزی نیروهای اسیر سفینهش را از اردوگاههای کار اجباری سندیکا نجات بده و به خواهرش در سیاره دریدنوت بگه که دیگه از گیری بدش نمیومده. به سیستم بعدی (سیستم کوروس) جهش میکنند و اونجا فقط سه سفینه دشمن وجود داره. یکیشان با سرعت زیاد بصورت کامیکازه میخواد سفینه تعمیرشان را نابود کنه که با نابود کردنش جلوش را میگیرن. یک سفینه را هم اسیر میگیرن ولی برخلاف خواست کاپیتانها، کاپیتان گری جلوی کشته شدن اسیرها را میگیره و میگه من با این جنایت به اجدادم توهین نمیکنم. از سیستم مسکونی تقاضای آذوقه و منابع میکنن. چند کشتی باری بزرگ میفرستن ولی وقتی تفنگداران دریایی میرسن اونجا متوجه میشن که خدمهش نظامی هستن. خدمه را بیهوش میکنن و در قایقهای نجات میزارن و کشتیهای باری را به سمت پایگاههای نظامی منظومه هدفگیری میکنند. سپس به سمت نقطه جهش بعدی حرکت میکنند و در این بین ناوگانی از سفینه های دشمن از نقطه جهش قبلی ظاهر میشن. کاپتان گری علی رغم مخالفت بعضی از کاپیتانهاش، با اونها درگیر نمیشه و به منظومه کالیبان جهش میکنند. اینجا اثری از دشمن نیست و سیارهها و معدنهای منظومه حدود ۴۰ ساله که تخلیه شدن. گری در اونجا شروع میکنه به کاپیتانها در حالت شبیهسازی، تکنیکهای مبارزه را آموزش میده و در عین حال، سفینههای تدارکی را از مواد اولیه مورد نیاز پر میکنه. مدتی در اونجان و در حال ذخیره. در یکی از حرفاش با خانم رییس جمهور، بصورت تلویحی تهدیدش میکنه اگر با برگشتن به سیاره اتحاد بخواد بر علیه دموکراسی و حکومت کاری کنه اونها و از جمله خودش مقابلش خواهند ایستاد. در یه روزی سفینههای سندیکا وارد منظومه میشن. به نظر همون سفینههای پیشین بودن که در تعقیبشان بودن. نیروهای گیری کمی بیشتر از اونهاس. از اونجایی که یکی از شاتلهاش با نفرات در عقب ماندن، تصمیمی به نبرد میگیره و با ارایش فاکس فایو به نبرد میپردازه. اولش همه چیز خوب پیش میره و بدون تلفات خسارات زیادی به اونها میزنه تا اینکه کاپتان منوس از یکی از فرمانها سرپیچی میکنه و سرعت رو زیاد میکنه که باعث میشه واحد تحت فرماندهیش نتونن به موقع برگردن و به کمک برسند. نبرد تمام میشه و با تعداد اندکی از سفینههاشون که از دست میره تمام سفینههای سندیک رو از بین میبرند. یکی از سفینههای منفجرشده به فرماندهی کاپیتان هیتورن بود که خودش را فدای نجات سفینههای سبک دیگه کرد. گری با فرمانده سندیک که در کپسول نجاته صحبت میکنه که در سیارهها میتونن زنده بمون تا نیروی کمکی برسه. و سپس در جلسهای با کاپیتانها متوجه میشه خیلی از اونها به روش قدیمیِ نبرد با غرور علاقه دارند تا روش فعلی تاکتیکی نبرد. و سیستم کالیبان رو به مقصد سیستم سوترا ترک میکنند.
Alliance
Syndics
Hypernet Key
Hell-lances سلاح اصلی سفینهها, charged particles of Spears
Syndic Hunter-Killer ships
Null-field بعضی از سفینه های اتحاد این سلاح را دارن، یه تیر میزنه و طول میکشه تا دوباره شارژ بشه، از فاصله نزدیک عمل میکنه
Kosatka سیاره کاپتان دسیانی، که گیری هم یکبار در زندگی قبلی اونجا رفته
Corvus سیستمی که در اون با سه سفینه سندیکا نبرد کردند
Caliban سیستم متروکی که در اونجا با ناوگان بزرگ سندیکا درگیر شدند
Sutrah منظومه جدیدی که از کالیبان به سمتش رفتن، مسکونیه ولی احتمالا نیروی دفاعی زیادی نداره
Rift federation and the Callas Republic دو منظومهای که به اتحاد پیوستهاند
Grendel منظومهای که در اونجا گیری پیش از خواب مصنوعی با سفینههای دشمن درگیر شد
Captain "Black Jack" Geary, John Geary
Admiral Bloch فرمانده پیشین ناوگان اتحاد،
Captain Tanya Desjani
Captain Tulev of the Leviathan
Commander Cresida of the Furious اونی که نقشه پخش شدن ناوگان را کشید تا سفینههای کند زودتر حرکت کنند و بتانن به نقطه جهش برسن
Michael Geary یکی از نوادگان برادرش, has a sister on the Dreadnought
Co-President Victoria Rione رییسجمهور متحد نیروهای اتحاد که همراه با سفینههاش در ناوکان اتحاده و به سفینه گیری نقل مکان کرده
Commander Vebos گیری از فرماندهی آروگانت برکنارش کرد و به اوریون منتقلش کرد
Commander Hatherian فرماندهی لایق بود که به اروگانت منتقلش کرد و در نبرد با نیروهای سندیک سفینهش را فدا کرد تا چند سفینه دیگه از بین نرن
حال، بیش از صد سال از آن روز گذشته و او را در یک ناو فرماندهی اتحادیه از خواب بیدار کردهاند. ناوگانی که در آن بیدار شده در عمق فضای دشمن گیر افتاده و با تلفات زیاد در حال شکست است. در حالیکه تنها چند روز از بیداریاش میگذرد و هنوز گیجی و دردهایش تمام نشده، فرمانده ناوگان، آدمیرال بِلُچ، او را به لنگرگاه سفینه فراخواندهاست. او که طبق معمول از نگاههای پر از تحسین و پرستش نیروها تعجب کرده به بندرگاه میرسد و میفهمد که آدمیرال با تمامی افسران بلندمرتبه ناوگان برای مذاکرات صلح (و یا تسلیم) به ناو فرماندهی دشمن میروند و به گیری دستور میدهد که در صورت برنگشتنش، فرماندهی کل ناوگان را برعهده بگیرد.
میبایست بقیه کتاب را حدس زده باشید، آدمیرال و دیگر فرماندهان نمیتوانند برگردند و گیری مجبور میشود فرماندهی را برعهده گرفته و هرطور شده ناوگان را در فضای دشمن هدایت کرده و به منظومههای خودی برساند. داستان این سفر در این جلد به پایان نمیرسد و ادامههای دیگری نیز دارد. در طول کتاب متوجه میشویم که گیری به یک نماد و الگوی مورد پرستش در ارتش و اتحادیه تبدیل شده و حال او مجبور است علاوه بر دشمن، با این ذهنیت پیشساخته نیروهایش نیز بجنگد که بتوانند او را همانطور که هست بپذیرند و از فرمانهایش پیروی کنند. افسرانی که به علت نرخ بالای تلفات و جایگزینی سریع نیروها، آموزشهای کمی دیدهاند و تاکتیکهای جنگی مهم را فرا نگرفتهاند. به نظر میرسد در این کتاب، سندیکا (دشمن اتحادیه) یک حکومت خودکامه (همچون اتحاد جماهیر شوروی) است و اتحادیه، ترکیبی از نیروهای جمهوریخواه است که در طول سده گذشته برخی از اصول خود را فراموش کردهاند.
من تنها جلد اول این کتاب را خواندهام، ولی تا اینجا به نظرم رسید که داستان سفر کلنل بیشاپ در سری کتابهای اکسپدیشن فورس، از این کتاب الهام گرفتهاست.
------
خلاصه زیر برای خودم نوشته شده و تمام داستان کتاب را لو می دهد:
کاپیتان بلک گیری، فرماندهی سه کشتی محافظ یه محموله تجاری را برعهده داشته که توسط سفینههای سندیک مورد حمله قرار میگیرن. او نیروهای خودش را سوار دو کشتی دیگه میکنه و خودش به تنها به نبرد دشمن میره تا افرادش فرصت فرار پیدا کنند. و موفق میشه قبل از انفجار سفینهش بیرون بیاد و در قایق نجات به خواب مصنوعی میره تا پس از صد سال از خواب بیدارش میکنن و میفهمه توسط یک ناوگان از نیروهای نظامی اتحاد نجات پیدا کرده. داستان از زمانی شروع میشه که آدمیرال بلوچ، فرمانده کل ناوگان، گیری رو به عرشه بارگیری فراخوانده. او که گویا چند روزی بیشتر نیست که از خواب بیدار شده در مسیر باز هم مثل همیشه نگاههای تحسینآمیز و پرازاحترام خدمه رو میبینه. در عرشه ادمیرال رو میبیه که با افسران ارشد برای رفتن به سفینه فرماندهی نیروهای سندیکی که محاصرشون کردن آماده میشن تا درباره اتشبس گفتگو کنند. آدمیرال میگه اگر نتونستیم برگردیم فرماندهی ناوگان با توئه. اما آدمیرال و بقیه افسران در همون ابتدای ورود به سفینه فرماندهی سندیک تیرباران میشن و از اتحاد خواسته میشه سریعا بدون هیچ شرطی تسلیم شن. کاپیتان گیری فرماندهی ناوگان رو به عهده میگیره، میفهمه که بعد از مرگش بهش درجه کاپیتانی دادن، و به خاطر شجاعتش به یک اسطوره و حتی ضربالمثل تبدیل شده، و اینکه نیروهای اتحاد برای گرفتن رمز هایپرنت (که دهها برابر از مسافرت با سرعت نور پیشین سریعتره) از یک خائن سندیکا به نزدیکی مرکز منظومه دشمن امدن و بعد از گرفتن رمز متوجه شدن این تلهای بوده تا اونا رو گیر بندازن و اخرین سفینههای اتحاد رو از بین ببرن. حال در یک جلسه گروهی مجازی با تمام فرماندهان سفینهها، گیری برخلاف بیشتر افراد تصمیم میگیره به نقطه جهش برگرده و سفر در هایپرنت رو بیخیال بشه و با جهشهای متعدد، ناوگان رو به ناحیه خودی برگردانه.
مشکل در رسیدن به نقطه جهش اینه که بعضی سفینهها از جمله سفینه بزرگ تعمیر خیلی کنده. گیری با فرستادن پیام به دشمن و معرفی خودش و اینا کمی زمان میخره ولی چون دیگه نمیتانن به موقع برسن یک سفینه که کاپیتانش یکی از نوادگان برادرشه (مایکل گیری) با فدا کردن سفینهش و نابود کردن تعدادی از سفینههای دشمن براشان وقت میخره. در پیامی قبلش از گیری قول میگیره که یه روزی نیروهای اسیر سفینهش را از اردوگاههای کار اجباری سندیکا نجات بده و به خواهرش در سیاره دریدنوت بگه که دیگه از گیری بدش نمیومده. به سیستم بعدی (سیستم کوروس) جهش میکنند و اونجا فقط سه سفینه دشمن وجود داره. یکیشان با سرعت زیاد بصورت کامیکازه میخواد سفینه تعمیرشان را نابود کنه که با نابود کردنش جلوش را میگیرن. یک سفینه را هم اسیر میگیرن ولی برخلاف خواست کاپیتانها، کاپیتان گری جلوی کشته شدن اسیرها را میگیره و میگه من با این جنایت به اجدادم توهین نمیکنم. از سیستم مسکونی تقاضای آذوقه و منابع میکنن. چند کشتی باری بزرگ میفرستن ولی وقتی تفنگداران دریایی میرسن اونجا متوجه میشن که خدمهش نظامی هستن. خدمه را بیهوش میکنن و در قایقهای نجات میزارن و کشتیهای باری را به سمت پایگاههای نظامی منظومه هدفگیری میکنند. سپس به سمت نقطه جهش بعدی حرکت میکنند و در این بین ناوگانی از سفینه های دشمن از نقطه جهش قبلی ظاهر میشن. کاپتان گری علی رغم مخالفت بعضی از کاپیتانهاش، با اونها درگیر نمیشه و به منظومه کالیبان جهش میکنند. اینجا اثری از دشمن نیست و سیارهها و معدنهای منظومه حدود ۴۰ ساله که تخلیه شدن. گری در اونجا شروع میکنه به کاپیتانها در حالت شبیهسازی، تکنیکهای مبارزه را آموزش میده و در عین حال، سفینههای تدارکی را از مواد اولیه مورد نیاز پر میکنه. مدتی در اونجان و در حال ذخیره. در یکی از حرفاش با خانم رییس جمهور، بصورت تلویحی تهدیدش میکنه اگر با برگشتن به سیاره اتحاد بخواد بر علیه دموکراسی و حکومت کاری کنه اونها و از جمله خودش مقابلش خواهند ایستاد. در یه روزی سفینههای سندیکا وارد منظومه میشن. به نظر همون سفینههای پیشین بودن که در تعقیبشان بودن. نیروهای گیری کمی بیشتر از اونهاس. از اونجایی که یکی از شاتلهاش با نفرات در عقب ماندن، تصمیمی به نبرد میگیره و با ارایش فاکس فایو به نبرد میپردازه. اولش همه چیز خوب پیش میره و بدون تلفات خسارات زیادی به اونها میزنه تا اینکه کاپتان منوس از یکی از فرمانها سرپیچی میکنه و سرعت رو زیاد میکنه که باعث میشه واحد تحت فرماندهیش نتونن به موقع برگردن و به کمک برسند. نبرد تمام میشه و با تعداد اندکی از سفینههاشون که از دست میره تمام سفینههای سندیک رو از بین میبرند. یکی از سفینههای منفجرشده به فرماندهی کاپیتان هیتورن بود که خودش را فدای نجات سفینههای سبک دیگه کرد. گری با فرمانده سندیک که در کپسول نجاته صحبت میکنه که در سیارهها میتونن زنده بمون تا نیروی کمکی برسه. و سپس در جلسهای با کاپیتانها متوجه میشه خیلی از اونها به روش قدیمیِ نبرد با غرور علاقه دارند تا روش فعلی تاکتیکی نبرد. و سیستم کالیبان رو به مقصد سیستم سوترا ترک میکنند.
Alliance
Syndics
Hypernet Key
Hell-lances سلاح اصلی سفینهها, charged particles of Spears
Syndic Hunter-Killer ships
Null-field بعضی از سفینه های اتحاد این سلاح را دارن، یه تیر میزنه و طول میکشه تا دوباره شارژ بشه، از فاصله نزدیک عمل میکنه
Kosatka سیاره کاپتان دسیانی، که گیری هم یکبار در زندگی قبلی اونجا رفته
Corvus سیستمی که در اون با سه سفینه سندیکا نبرد کردند
Caliban سیستم متروکی که در اونجا با ناوگان بزرگ سندیکا درگیر شدند
Sutrah منظومه جدیدی که از کالیبان به سمتش رفتن، مسکونیه ولی احتمالا نیروی دفاعی زیادی نداره
Rift federation and the Callas Republic دو منظومهای که به اتحاد پیوستهاند
Grendel منظومهای که در اونجا گیری پیش از خواب مصنوعی با سفینههای دشمن درگیر شد
Captain "Black Jack" Geary, John Geary
Admiral Bloch فرمانده پیشین ناوگان اتحاد،
Captain Tanya Desjani
Captain Tulev of the Leviathan
Commander Cresida of the Furious اونی که نقشه پخش شدن ناوگان را کشید تا سفینههای کند زودتر حرکت کنند و بتانن به نقطه جهش برسن
Michael Geary یکی از نوادگان برادرش, has a sister on the Dreadnought
Co-President Victoria Rione رییسجمهور متحد نیروهای اتحاد که همراه با سفینههاش در ناوکان اتحاده و به سفینه گیری نقل مکان کرده
Commander Vebos گیری از فرماندهی آروگانت برکنارش کرد و به اوریون منتقلش کرد
Commander Hatherian فرماندهی لایق بود که به اروگانت منتقلش کرد و در نبرد با نیروهای سندیک سفینهش را فدا کرد تا چند سفینه دیگه از بین نرن