amirthecrow's profile picture

amirthecrow 's review for:

خرس و شباهنگ by Katherine Arden
3.0

شاید یکی از اصلی‌ترین دلایلی که کتاب می‌خونیم آشنایی با فرهنگ و رسوم و تاریخ دیگر ملل باشه. این ویژگی ادبیات به راحتی می‌تونه در جریان فانتزی خودش رو نشون بده؛ چرا که ملتی بدون اسطوره و داستان‌های فولکلور نداریم. شب زمستانی در بین فانتزی‌هایی با این هدف قرار می‌گیره. حداقل یکی از اهدافش به رخ کشیدن فولکلور مادر راشاست و در این مورد خوب عمل کرده.

ستیز سنت و مدرنیته
در ادبیات مفهومی داریم تحت نام نمادگرایی. خیلی از نویسنده‌ها در پس رویدادها و شخصیت‌های داستان‌شون مفهوم دیگه‌ای رو مخفی می‌کنن. در واقع شخصیت یا رویداد رو نماد چیز دیگه یا بعضاَ نماینده‌ی مفهوم خاصی قرار می‌دن. خرس و شباهنگ هم پیروی این موضوعه و مضمون داستان چیزی نیست که پیش‌تر ندیده باشیم. برخورد ستیز و مدرنیته‌ست. چیزی که دوتا از بهترین مثال‌هاش کتاب «موبی دیک» و انیمه‌ی «پرنسس مونونوکه» هستن. کاترین آردن سنت و مدرنیته رو به ترتیب در قالب فولکلور و دین معرفی می‌کنه. همین موضوع در رابطه‌ی بین پروتاگونیست و آنتاگونیست هم دیده می‌شه. واسیا تجسمی از سنت و فولکلور در داستانه و کنستانتین شخصیت‌سازی شده‌ی مذهبه.

تقلبی ولی نه بی‌ارزش
تمام ایرادهای وارد بر خرس و شباهنگ یا از فولکور بودنش منشا می‌گیره و یا از فیک بودنش. توضیح:

داستان‌های فولک از باب ذاتی که دارن ناخواسته شخصیت رو هضم می‌کنن. این دسته از داستان‌ها شخصیت‌پردازی خاصی ندارن چرا که شخصیت چیزی نیست جز ابزار روایت و عروسک حلقه به گوش. داستان‌های فولک با رویدادهاشون بازی می‌کنن و نه با شخصیت. شخصیت‌های خرس و شباهنگ هم از این موضوع مستثنا نیستن. عمقی ندارن. کاغذی‌ان و صرفاً ظرف‌هایی برای حمل مفهوم نمادین هستن.

و اما فیک بودن اثر.
خرس و شباهنگ تا فی‌خالدون با فرهنگ روسیه از منظر ایده گره خورده و اصلاً مبلغی برای این اساطیره ولی نویسنده‌ش روسی نیست. کاترین آردن روسی نیست و خودش رو سرویس کرده تا حداقل کتابش باشه. تقلید از شیوه‌ی ادبیات کلاسیک روسیه در شب زمستانی موج می‌زنه. نکته اینجاست که تقلید خوبی نیست. ضعفش واضحه و تو چشم می‌زنه. دست و پا شکسته‌ست. اصالت نداره.
از طرف دیگه شاید داستان وجه اساطیری و فولکلور رو خوب منتقل کرده باشه ولی از دید پاپ کالچر روسیه تو دیواره. کافیه فقط سه چهارتا کتاب خوب روسی خونده باشید تا تفاوت روسی بودن رو حس کنید.
خرس و شباهنگ می‌خواد چیزی باشه که نمی‌تونه باشه. مشخصاً کاترین آردن نماینده‌ی غلطی نیست برای فانتزی فولکلور روسیه؛ چرا که مدتی رو در مسکو زنده کرده و روسی هم بلده. همین باعث شده تا حد خوبی ماجرا دستش بیاد. همین باعث شده خرس و شباهنگ کتاب بدی نباشه؛ اما باید تاکید کرد که هرچند کاترین آردن نماینده‌ی بدی نیست ولی کافی هم نیست. حداقل در جلد اول سه‌گانه نبوده. این کامل نبودن باعث می‌شه خرس و شباهنگ نتونه از متوسط بودن قدم بلندتری برداره.

راستش امیدوارم بهتر شهو دو جلد دیگه داره و با وجود ضعف‌هاش، نویسنده نشون داده زمین بازی رو می‌شناسه. صرفاً بهترین بازیکن ممکن نیست و امیدوارم در جلدهای بعدی بازیش بهتر شده باشه.

May The Winds Rise