Take a photo of a barcode or cover
parmyc's reviews
264 reviews
Nineteen Eighty-Four by George Orwell
5.0
این کتاب ایرادات خاص خودش رو داره.
شخصیت پردازیها جذاب نیستن و تنفر از شخصیت اصلی خیلی راحته. (دیدگاهی که نسبت به زنان داره یا حتی تصمیماتی که میگیره.) فضای داستان دلنشین نیست و به طور کلی کتابی نیست که آدم برای لذت بردن بخونه. بعضی از اتفاقات اینقدر اغراق شدن که تصورشون سخته. حتی میشه گفت بعضی مسائل از نظر عقلانی ممکن نیست؛ اما!
دلیلی که ۵ ستاره بی بروبرگرد حقشه اینه که جورج اورول یک ایده تو سرش داشت، و به بهترین شکل روی کاغذ پیادهش کرد.
جایی از داستان نیست که آدم حس کنه “جورج نمیدونه داره راجع به چی مینویسه.”
همه چیز فکر شدهست. هر بخشی از داستان وجود داره چون باید وجود میداشته.
قبول دارم که شاید کسل کننده به نظر بیاد چون بعضی جاها خیلی راحت میتونه توجه آدم رو از دست بده. اما با این وجود، داستان اینقدر خوب نوشته شده و اینقدر خوب از پس ایده پشتش بر اومده که به همون راحتی میتونه جزو کتابهای مورد علاقه آدم بشه. (اشاره نامحسوس به خودش)
برای افرادی که توی جامعه نسبتاً مشابه زندگی میکنن، این کتاب تا حدودی نمکِ روی زخمه. اما به همون اندازه فرد رو ایجاب میکنه راجع به یک سری مسائل بیشتر فکر کنه. و مگه آدم چه چیز بیشتری از کتابها میخواد، جز اینکه به گوشهای از ذهن منتقلش کنن که در روزهای عادی اونجا نمیره؟
«اگه تصویری از آینده میخوای، چکمهای رو مجسم کن که داره صورتِ یک آدم رو له میکنه—تا ابد.»
شخصیت پردازیها جذاب نیستن و تنفر از شخصیت اصلی خیلی راحته. (دیدگاهی که نسبت به زنان داره یا حتی تصمیماتی که میگیره.) فضای داستان دلنشین نیست و به طور کلی کتابی نیست که آدم برای لذت بردن بخونه. بعضی از اتفاقات اینقدر اغراق شدن که تصورشون سخته. حتی میشه گفت بعضی مسائل از نظر عقلانی ممکن نیست؛ اما!
دلیلی که ۵ ستاره بی بروبرگرد حقشه اینه که جورج اورول یک ایده تو سرش داشت، و به بهترین شکل روی کاغذ پیادهش کرد.
جایی از داستان نیست که آدم حس کنه “جورج نمیدونه داره راجع به چی مینویسه.”
همه چیز فکر شدهست. هر بخشی از داستان وجود داره چون باید وجود میداشته.
قبول دارم که شاید کسل کننده به نظر بیاد چون بعضی جاها خیلی راحت میتونه توجه آدم رو از دست بده. اما با این وجود، داستان اینقدر خوب نوشته شده و اینقدر خوب از پس ایده پشتش بر اومده که به همون راحتی میتونه جزو کتابهای مورد علاقه آدم بشه. (اشاره نامحسوس به خودش)
برای افرادی که توی جامعه نسبتاً مشابه زندگی میکنن، این کتاب تا حدودی نمکِ روی زخمه. اما به همون اندازه فرد رو ایجاب میکنه راجع به یک سری مسائل بیشتر فکر کنه. و مگه آدم چه چیز بیشتری از کتابها میخواد، جز اینکه به گوشهای از ذهن منتقلش کنن که در روزهای عادی اونجا نمیره؟
«اگه تصویری از آینده میخوای، چکمهای رو مجسم کن که داره صورتِ یک آدم رو له میکنه—تا ابد.»
A Tale of Two Cities by Charles Dickens
2.0
شدیداً بین ۲ ستاره و ۳ ستاره درگیرم.
داستان ایرادات بینهایت زیادی داشت و ابداً به من این حس رو نداد که با یک شاهکار ادبی طرفم.
قلم دیکنز بعضی جاها اذیت کننده بود و مدل روایتش عصبیم میکرد. تا حدود ۸۰٪ کتاب، داستان برای من جذابیتی نداشت و خیلی طول کشید تا اون کانکشنی که انتظار میرفت بین کرکترها به وجود بیاد. فی الواقع دو ستارهای هم که دادم بیشتر برای ۲۰٪ پایانی کتابه نه اوایلش.
شخصیت پردازی نسبتاً قابل قبول بود. تنها کرکتری که (تا حدودی) برای من جذابیت داشت سیدنی بود که معتقدم پتانسیلش رو در داستان حیف کرد.
(دیدگاه من و دیکنز در رابطه با عشق زمین تا آسمون فرق داره smh)
به طور کلی در ژانر کلاسیک و این مدل روایت به خصوص (که داستان چندین خانواده رو دنبال میکنه) کارهای خیلی قویتری وجود دارن.
درسته که شخصاً با اتفاقاتی که پیش اومد تو زاویهم، اما این کتاب یکی از بارزترین مثالهای جمله “things we do for love” بود.
داستان ایرادات بینهایت زیادی داشت و ابداً به من این حس رو نداد که با یک شاهکار ادبی طرفم.
قلم دیکنز بعضی جاها اذیت کننده بود و مدل روایتش عصبیم میکرد. تا حدود ۸۰٪ کتاب، داستان برای من جذابیتی نداشت و خیلی طول کشید تا اون کانکشنی که انتظار میرفت بین کرکترها به وجود بیاد. فی الواقع دو ستارهای هم که دادم بیشتر برای ۲۰٪ پایانی کتابه نه اوایلش.
شخصیت پردازی نسبتاً قابل قبول بود. تنها کرکتری که (تا حدودی) برای من جذابیت داشت سیدنی بود که معتقدم پتانسیلش رو در داستان حیف کرد.
(دیدگاه من و دیکنز در رابطه با عشق زمین تا آسمون فرق داره smh)
به طور کلی در ژانر کلاسیک و این مدل روایت به خصوص (که داستان چندین خانواده رو دنبال میکنه) کارهای خیلی قویتری وجود دارن.
درسته که شخصاً با اتفاقاتی که پیش اومد تو زاویهم، اما این کتاب یکی از بارزترین مثالهای جمله “things we do for love” بود.
Where the Crawdads Sing by Delia Owens
1.0
A literal torture and huge insult to the “Mystery” genre.
Too Loud a Solitude by Bohumil Hrabal
4.0
من معمولاً کتابهای خارج از لیستم نمیخونم. این کتاب پیشنهاد فروشنده یه کتابفروشی تو لواسان بود که خیلی اتفاقی بهش برخوردم. (و حقیقتاً آرشیو خوبی داشتن.)
فروشنده که از قضا یه پسر جوون بود و هرکتابی بهم معرفی میکرد من میگفتم “خوندم” وقتی دید چشمم خورده به این کتاب سریعاً دفتر دستشو داد بهم و گفت “این مال یک تیکه از همین کتابه”
الان یادم نمیاد حتی کدوم تیکه بود. اما یادمه بسیار خوش خط تیکه کتابهای مختلفی رو توش نوشته بود.
تعریف این خاطره هیچ لزومی نداشت اما به نظرم هیچ چیز جذابتر از دیدن آدمهایی که شغلشون رو دوست دارن، نیست.
که خب اینجا میرسیم به هنتا، شخصیت اصلی “تنهایی پرهیاهو”. مردی که برای ۳۵ سال به طور ناخودآگاه به واسطه شغلش دانش بسیاری از کتابها کسب کرد و عاشقانه دوسشون داشت.
کتاب در عین کم حجمی، حرف زیادی برای گفتن داره.
خوندنش ابداً خالی از لطف نیست.
«ازش خواستم که مرا ببخشد. نمیدانستم بخاطر چه گناهی باید مرا میبخشید، ولی سرنوشت من این بود. سرنوشت من عذر تقصیر خواستن از همه بود. من حتی از خودم هم بخاطر آنچه بودم، بخاطر طبیعت گریزناپذیرم، تقاضای بخشایش میکردم.»
فروشنده که از قضا یه پسر جوون بود و هرکتابی بهم معرفی میکرد من میگفتم “خوندم” وقتی دید چشمم خورده به این کتاب سریعاً دفتر دستشو داد بهم و گفت “این مال یک تیکه از همین کتابه”
الان یادم نمیاد حتی کدوم تیکه بود. اما یادمه بسیار خوش خط تیکه کتابهای مختلفی رو توش نوشته بود.
تعریف این خاطره هیچ لزومی نداشت اما به نظرم هیچ چیز جذابتر از دیدن آدمهایی که شغلشون رو دوست دارن، نیست.
که خب اینجا میرسیم به هنتا، شخصیت اصلی “تنهایی پرهیاهو”. مردی که برای ۳۵ سال به طور ناخودآگاه به واسطه شغلش دانش بسیاری از کتابها کسب کرد و عاشقانه دوسشون داشت.
کتاب در عین کم حجمی، حرف زیادی برای گفتن داره.
خوندنش ابداً خالی از لطف نیست.
«ازش خواستم که مرا ببخشد. نمیدانستم بخاطر چه گناهی باید مرا میبخشید، ولی سرنوشت من این بود. سرنوشت من عذر تقصیر خواستن از همه بود. من حتی از خودم هم بخاطر آنچه بودم، بخاطر طبیعت گریزناپذیرم، تقاضای بخشایش میکردم.»
شب های روشن. by Fyodor Dostoevsky
4.0
به یاد میآورم که آن روز هم رویاهایم پر از اندوه بود و گرچه پیش از آن وضع بهتر نبود، با وجود این احساس میکردم که زندگی پیش از آن انگاری آسانتر بود و آرامتر و این فکر سیاه این جور به ذهنم بندشده نبود و جانم اینجور در سیاهی غوطهور نبود و این ندامت روحآزار، این غصههای سیاه که شب و روز آرام از من میرباید، نبود و آدم حیران است که پس این رویاها کجا رفتند؟
و آدم از روی بهت سر میجنباند و در دل میگوید که عصر چه زود میگذرد!
آدم از خود میپرسد که تو با این سالها که گذشت چه کردی؟
بهترین سالهای عمرت را کجا در خاک کردی؟
زندگی کردی یا نه؟
و آدم از روی بهت سر میجنباند و در دل میگوید که عصر چه زود میگذرد!
آدم از خود میپرسد که تو با این سالها که گذشت چه کردی؟
بهترین سالهای عمرت را کجا در خاک کردی؟
زندگی کردی یا نه؟
The Metamorphosis by Franz Kafka
4.0
چنین داستانی شاید در یک موقعیت متفاوت به دل من نمینشست.
تا حدود ۵۰٪ کتاب معتقد بودم کافکا به میزان زیادی ایده داستان رو حیف کرده اما از یک جایی به بعد تازه دستم اومد قضیه از چه قراره.
یک نوع آشناپنداری ناخواسته با شخصیت اصلی وجود داره که از درک مفاهیم یکسان در زندگی میاد. برای تمام کسانی که زندگی و آیندهشون رو صرف یک ایدئولوژی واحد کردن.
توصیفات واقعیان. جوری که انگار اونی که مسخ رو تجربه کرده خود خوانندهست. این خود خوانندهست که داره سعی میکنه با محیط اطرافش به هر نحوی شده ارتباط برقرار کنه.(life, really.)
پایان داستان واضح، اما ناراحت کنندهست.
به نظرم کسی که از این کار خوشش بیاد، از بقیه کارهای کافکا هم خوشش میاد. (احتمالاً.)
تا حدود ۵۰٪ کتاب معتقد بودم کافکا به میزان زیادی ایده داستان رو حیف کرده اما از یک جایی به بعد تازه دستم اومد قضیه از چه قراره.
یک نوع آشناپنداری ناخواسته با شخصیت اصلی وجود داره که از درک مفاهیم یکسان در زندگی میاد. برای تمام کسانی که زندگی و آیندهشون رو صرف یک ایدئولوژی واحد کردن.
توصیفات واقعیان. جوری که انگار اونی که مسخ رو تجربه کرده خود خوانندهست. این خود خوانندهست که داره سعی میکنه با محیط اطرافش به هر نحوی شده ارتباط برقرار کنه.(life, really.)
پایان داستان واضح، اما ناراحت کنندهست.
به نظرم کسی که از این کار خوشش بیاد، از بقیه کارهای کافکا هم خوشش میاد. (احتمالاً.)
A Hunger Artist by Franz Kafka
For non-book records, review text and ratings are hidden. Only mood, pace, and content warnings are visible.
Ugly Love by Colleen Hoover
1.0
This was supposed to be the beginning of my CoHo reading era but uh.
Generally speaking, it was a good read, but I'm about to list the shit out of some "Serious!" Problems:
A: Tate. Who is she? How is she like? What does she do whenever she's not thinking about Miles? When she's not constantly waiting for him to show up and fuck her? Does she have a life for herself or she's just here to give us a perspective of what Miles is like these days? I suppose she's a nurse. Did we talk about that? Nope. We basically NEVER talk about who she is, if not just Corbin's sister and Miles's so-called love interest. She has zero self-respect. This girl fell in love with a guy she practically knew nothing about, He kept treating her like SHIT and she kept going back to him like a lost puppy and each time, after his first apology, she forgave him by making up some mentally fucked-up excuses for herself. I get it, Miles was traumatised, but no fucking excuse in this world could justify some of his actions AND most importantly I can't understand how Tate not even ONCE asked herself "This is how much I worth? Is this what I deserve?" This is not love. Kill me already.
B: So... You're telling me, I'm supposed to feel sorry for Miles, and accept all his bad manners and 200 pages of shit-talk, just because he has a fucked up past? Pilots make allot of money I suppose, did he ever consider therapy? So that he wouldn't break the heart of those who genuinely care about him? No? Okay. I felt sorry for him. What he went through? No one deserves that. And I really do get what it meant to him and how heartbreaking his story was. But no, I still won't accept his bad actions because of it. But I do give him credit for how realistic he was. Irl ppl are exactly like that. I won't accept their shits irl, and I won't accept their shits in the world of fiction.
C: Besides Miles, you can't really feel any connection, or any depth, in any other character. They feel bland. They're not introduced properly and they're not taken care of. They're just here, because Miles is here. And eventhough Miles's chapters are all about Rachel, they're not really about Rachel. They're about him. You know what I mean.
D: Honestly, I enjoyed some parts wholeheartedly, but the ending was a total disappointment. It felt unrealistic and rushed. I know what a "HaPpY eNd" is, But no way in HELL Miles changed THIS FUCKING MUCH just in 6 months. How do you expect me to believe that?? He had a moment of epiphany and BOOM!! nation's best boyfriend?? Jesus.
Anyway, I'm giving up on Coho's contemporary romances. On my way to read "Verity" hoping it'll be THE one.
Generally speaking, it was a good read, but I'm about to list the shit out of some "Serious!" Problems:
A: Tate. Who is she? How is she like? What does she do whenever she's not thinking about Miles? When she's not constantly waiting for him to show up and fuck her? Does she have a life for herself or she's just here to give us a perspective of what Miles is like these days? I suppose she's a nurse. Did we talk about that? Nope. We basically NEVER talk about who she is, if not just Corbin's sister and Miles's so-called love interest. She has zero self-respect. This girl fell in love with a guy she practically knew nothing about, He kept treating her like SHIT and she kept going back to him like a lost puppy and each time, after his first apology, she forgave him by making up some mentally fucked-up excuses for herself. I get it, Miles was traumatised, but no fucking excuse in this world could justify some of his actions AND most importantly I can't understand how Tate not even ONCE asked herself "This is how much I worth? Is this what I deserve?" This is not love. Kill me already.
B: So... You're telling me, I'm supposed to feel sorry for Miles, and accept all his bad manners and 200 pages of shit-talk, just because he has a fucked up past? Pilots make allot of money I suppose, did he ever consider therapy? So that he wouldn't break the heart of those who genuinely care about him? No? Okay. I felt sorry for him. What he went through? No one deserves that. And I really do get what it meant to him and how heartbreaking his story was. But no, I still won't accept his bad actions because of it. But I do give him credit for how realistic he was. Irl ppl are exactly like that. I won't accept their shits irl, and I won't accept their shits in the world of fiction.
C: Besides Miles, you can't really feel any connection, or any depth, in any other character. They feel bland. They're not introduced properly and they're not taken care of. They're just here, because Miles is here. And eventhough Miles's chapters are all about Rachel, they're not really about Rachel. They're about him. You know what I mean.
D: Honestly, I enjoyed some parts wholeheartedly, but the ending was a total disappointment. It felt unrealistic and rushed. I know what a "HaPpY eNd" is, But no way in HELL Miles changed THIS FUCKING MUCH just in 6 months. How do you expect me to believe that?? He had a moment of epiphany and BOOM!! nation's best boyfriend?? Jesus.
Anyway, I'm giving up on Coho's contemporary romances. On my way to read "Verity" hoping it'll be THE one.