1.46k reviews for:

Dörren

Magda Szabó

4.13 AVERAGE


absolutely marvelous! what a gem. the Emerence character is unforgettable. as i read, i kept thinking of another unforgettable character, Count Alexander Rostov, in Amor Towles's A Gentleman in Moscow. the two make beautiful bookends.

4.5
reflective slow-paced

O livro é uma obra magnífica de caracterização de personagens, nomeadamente das principais, Emerence e Magda, que depois é muito bem rentabilizada pela autora no sucedâneo de peripécias que se vão desvelando. Sobre o conteúdo propriamente dito, não gostei de nenhuma das personagens, ainda que tenha admirado todo o detalhe criativo por detrás do seu design.

Na estrutura, pelo enorme investimento na construção de Emerence, temos uma primeira parte feita de ciclos repetitivos. Contudo, todo esse investimento age na segunda parte como espoleta da ação narrativa tornando a leitura bastante sôfrega até ao final.
slow-paced

I didn't finish, and not sure I will go back to it. Read it (or at least the first third) for a book club and unless the conversation about it convinces me I have to return, I'm stopping. It started out quite promising and stayed that way for a while. Then I found myself skimming quickly and feeling no connection to the characters, no empathy or concern for them. The story is slow and at this point I'm not interested enough to see where it goes.

*sigh* this book was so much. It delivers what the marketing prompt promised and then SO MUCH MORE alongside. This was the type of novel I would have read in one of my university courses and could have written an entire paper on it and how it represented a woman, or even Hungary as a whole, throughout the 20th century. It challenges ideas of womanhood, Christianity, sacrifice, love, tradition, community, politics, ethics - I could go on and on. I wish I had read this with someone, because I want to engage and discuss and cry and laugh. It’s wonderful.

چند ساعتی از خوندن این کتاب میگذره و هنوز احساس خاصی دارم، نمیدونم چی باید راجع بهش بنویسم اما احساس میکنم اگر همین الان افکارم رو به صورت نوشته در نیارم، یا سرم منفجر میشه، یا اینکه افکارم برای همیشه از ذهنم فرار می‌کنند‌.

"در" خیلی شکه کننده شروع شد، داستانی که قرار بود راجع به رابطه یک زن نویسنده با خدمتکارش باشه، با اعتراف زن نویسنده به قتل خدمتکار شروع شد.
از همون اول این موضوع مدام توی ذهنم رژه می‌رفت و نمیگذاشت قشنگ ذهنم رو بدم به اتفاقات کتاب، تمام مدتی که از آشنایی و زندگیشون می‌گفت همه‌اش با خودم میگفتم پس یعنی چجوری میشه؟؟
این هم خوب بود هم بد، خوبیش این بود که من رو مشتاق کرد به خوندن کتاب و بدیش هم درگیری خودم در ذهنم بود.

نوشتار سابو رو خیلی دوست داشتم، اولین کتابی بود که از سابو و یا کلا از ادبیات مجارستان میخوندم. شخصیت سازی واقعا بی‌نظیری داشت، حس آمیزی ها، ریتم داستان .. همه و همه بنظر من عالی بودند.

از اینکه یک کتاب دو شخصیت انقدر پررنگ زن داشت، اون هم زنانی که انقدر مستقل بودند اما در عین حال نیازمند به ارتباط با یکدیگر رو خیلی دوست داشتم.حقیقاتا خیلی بهم چسبید.

بنظرم بیشترین درسی که این کتاب به من داد در یکی از جملات اواسط کتاب خلاصه میشه یک چیزی بود مثل: من نمیتونم به بقیه یاد بدم چطوری باهام مهربون باشند، باید یاد بگیرم هرکسی به روش خودش محبتش رو نشون میده (جمله دقیقش خاطرم نیست)و بنظرم این کتاب دقیقا میخواست همین رو نشون بده، اینکه دیگران رو همونطوری که هستند بپذیریم. سعی نکنیم درِ وجودیشون رو بشکنیم و به زور وارد دنیای امنشون بشیم تا علت رفتار و چیزی که پشت افکارشون هست رو بشناسیم. درک کنیم و بپذیریم که هر آدمی برای کارهایی که انجام میده دلیلی داره و این دلیل هرچقدر هم که برای ما نامعقول، برای خود اون فرد اهمیت داره و منطقیه.
اگر کسی رو دوست داریم و از حضورش در زندگیمون لذت می‌بریم تنها باید بپذیریمش، همونطوری که هست .

وقتی در مسیر زندگی هرکدوم از این افراد پا گذاشتم، کم کم دل بستم به شخصیت هایی که در ابتدا دید خوبی نسبت بهشون نداشتم، و حتی با غمشون بلند بلند گریه کردم...عین زندگی..

کتاب یکمی ریتم کندی داره ، اطلاعاتی به شما در طول کتاب داده میشه اما تا نزدیک انتهای کتاب نمیتونید تصویر کاملی با اون تکه ها درست کنید، این یکمی اعصاب من رو خورد کرد .

دیگه از چیش بگم..در کل میشه گفت همه چیزش رو دوست داشتم خصوصا دیالوگ های کتاب رو... تحلیل های کتاب رو... نحوه کنار اومدن متفاوت دو شخصیت زن با یک ناراحتی یکسان‌، کشمکششون در باره مذهب، و صد البته، چسبیدن همزمان هردوشون به خاطرات گذشته و حضور الان همدیگه....
رابطشون خیلی عمیق، خاص، دوستداشتنی و فراموش نشدنی بود...

"در" دوازدهمین کتاب امسالم بود، که توی ۱۲ روز خوندمش، بعد مدت ها به کتابی توی گودریدز ۵ ستاره دادم، که حقیقتا حقشه.
بقیه کتاب های این نویسنده رو هم گذاشتم توی لیست خریدم.

در کتاب ساده ایه
اما فکر نمیکنم تاثیری که روتون میذاره اونقدر ها ساده باشه.
dark emotional mysterious reflective sad tense fast-paced
Plot or Character Driven: Character
Strong character development: Complicated
Loveable characters: Yes
Diverse cast of characters: No
Flaws of characters a main focus: Yes

Such a curious little book, not much happens on the surface of things but what a character in Emerence! One that will stay with me for a while.