Take a photo of a barcode or cover
دومین داستان از همخوانی آثار هانس کریستین اندرسن
داستان ملکه برفی رو ابتدا با اودیوبوکی که طبق تصحیح و ترجمه هوگارد بود پیش بردم اما بعدش دیدم ورژنی که تو کتاب تاتار هست زیبا تر نوشته شده و از اون خوندمش.
خلاصه که سری داستانی که فکر میکردم قراره بیاد جای اودیوبوک قبلی رو قراره متنی بخونم یکم سخت شد.
از خود داستان بگم که داشت از قدرت عشق، قدرت احساسات، عواقب فقط منطقی نگاه کردن و... میگفت.
با دید داستان کوتاه سراغش رفته بودم اما طولانی تر بود و همین طولانی بودنش باعث شده بود نویسنده وقت کافی برا پرداختن به شخصیت ها و رفتارهاشون و تکاملشون انجام بده.
داستان از چند داستانک ریز تر تشکیل شده بود که اولیش با آینهای جادوییای شروع میشه که ساختهی شیطانه و زشتیهای دنیا را به صورت بزرگنمایی شده نشون میده. تکههای این آینه در سراسر جهان پراکنده شده و اگه داخل چشم یا قلب کسی میرفتم باعث میشدند شخص فقط بدی های دنیا رو اون هم به میزان زیادی ببینه.
بعد از این مقدمه میره سراغ کای و گرتا و چون نمیخوام اسپویل کنم ریز نمیشم چی میشه؛ اما از لحاظ ساختاری دوباره همون بحث سفر قهرمانانه رو داریم. ویلن رو داریم و مراحل سپری کردن و موانع هم داریم.
در نهایت در داستان یه چرخه معصومیت و سردی و بد شدن و بعد خروج از اون بد شدنه رو نشون میده که فکر میکنم میخواست بگه همیشه راه برا بازگشت هست.
و کلا نشون میده اندرسون یکم لطیفتر از گریمها زندگی رو میدیده(البته تا اینجای کار. چون هی یاد اون کفش قرمزش میوفتم و پشیمون میشم از هرچی مربوط به اعتدال و لطافت گفتن راجع بهش.)
داستان ملکه برفی رو ابتدا با اودیوبوکی که طبق تصحیح و ترجمه هوگارد بود پیش بردم اما بعدش دیدم ورژنی که تو کتاب تاتار هست زیبا تر نوشته شده و از اون خوندمش.
خلاصه که سری داستانی که فکر میکردم قراره بیاد جای اودیوبوک قبلی رو قراره متنی بخونم یکم سخت شد.
از خود داستان بگم که داشت از قدرت عشق، قدرت احساسات، عواقب فقط منطقی نگاه کردن و... میگفت.
با دید داستان کوتاه سراغش رفته بودم اما طولانی تر بود و همین طولانی بودنش باعث شده بود نویسنده وقت کافی برا پرداختن به شخصیت ها و رفتارهاشون و تکاملشون انجام بده.
داستان از چند داستانک ریز تر تشکیل شده بود که اولیش با آینهای جادوییای شروع میشه که ساختهی شیطانه و زشتیهای دنیا را به صورت بزرگنمایی شده نشون میده. تکههای این آینه در سراسر جهان پراکنده شده و اگه داخل چشم یا قلب کسی میرفتم باعث میشدند شخص فقط بدی های دنیا رو اون هم به میزان زیادی ببینه.
بعد از این مقدمه میره سراغ کای و گرتا و چون نمیخوام اسپویل کنم ریز نمیشم چی میشه؛ اما از لحاظ ساختاری دوباره همون بحث سفر قهرمانانه رو داریم. ویلن رو داریم و مراحل سپری کردن و موانع هم داریم.
در نهایت در داستان یه چرخه معصومیت و سردی و بد شدن و بعد خروج از اون بد شدنه رو نشون میده که فکر میکنم میخواست بگه همیشه راه برا بازگشت هست.
و کلا نشون میده اندرسون یکم لطیفتر از گریمها زندگی رو میدیده(البته تا اینجای کار. چون هی یاد اون کفش قرمزش میوفتم و پشیمون میشم از هرچی مربوط به اعتدال و لطافت گفتن راجع بهش.)
adventurous
hopeful
medium-paced
Plot or Character Driven:
Plot
Strong character development:
No
Loveable characters:
No
Diverse cast of characters:
No
Flaws of characters a main focus:
No
As preparation for Benjanung Sriduangkaew's "Winterglass", I decided to take look at the original tale upon which Disney's Frozen was also based.
I went in expecting a interesting historical document rendered unreadable (or at least unenjoyable) by the passage of time, but I could not have been further from the truth. This novella is wholly on WikiSource in three different English translations and its weirdness and typical dark matter-of-factness will have you chuckling throughout.
You will probably also realize that Frozen was a super boring adaptation!
I went in expecting a interesting historical document rendered unreadable (or at least unenjoyable) by the passage of time, but I could not have been further from the truth. This novella is wholly on WikiSource in three different English translations and its weirdness and typical dark matter-of-factness will have you chuckling throughout.
You will probably also realize that Frozen was a super boring adaptation!
It's been a very long time since I read a Anderson book. I can see why this is a good read for a child. This is a beautiful and captivating little short fairytale. It's a perfect little blend of magic and realism and gives the reader a little knowledge on love, courage, friendship and the outcome of being selfish. It follows little Gerda as she goes on a journey and faces different challenges to find Kay
It's a cute story for the Holiday Season. Given the sometimes excessive warm fuzzies of a movie like Frozen (which was inspired by this book), I found this book to be a little dark. Some of the things the little robber girl does gave me reason to pause. Overall. It's a short read and a feel good book for the holiday season.
One last thing: the book is a lot more religious than Frozen might lead you to believe.
One last thing: the book is a lot more religious than Frozen might lead you to believe.
adventurous
lighthearted
mysterious
fast-paced
Plot or Character Driven:
Plot
Strong character development:
No
Loveable characters:
N/A
Diverse cast of characters:
No
Flaws of characters a main focus:
No
medium-paced
lighthearted
medium-paced
Plot or Character Driven:
A mix
Strong character development:
Complicated
Loveable characters:
Yes
Diverse cast of characters:
Complicated
Flaws of characters a main focus:
No
I'm a big fan of Hans Christian Andersen but this has to be my least favorite of his stories. Honestly I'm not sure why this is so. Something about this story just never fit quite right with me. It's still a really nice story that I reread from time to time.