Reviews

Journey to the End of the Night by Louis-Ferdinand Céline

hoopee's review against another edition

Go to review page

dark slow-paced

3.0

missingcomma's review

Go to review page

dark emotional sad medium-paced
  • Plot- or character-driven? Character
  • Strong character development? It's complicated
  • Loveable characters? It's complicated
  • Diverse cast of characters? Yes
  • Flaws of characters a main focus? Yes

5.0

savshu's review against another edition

Go to review page

adventurous challenging dark emotional mysterious reflective sad tense medium-paced
  • Plot- or character-driven? Character
  • Strong character development? No
  • Loveable characters? No
  • Diverse cast of characters? No
  • Flaws of characters a main focus? Yes

4.0

tanglingpendles's review

Go to review page

dark funny reflective tense fast-paced
  • Plot- or character-driven? Plot
  • Strong character development? It's complicated
  • Loveable characters? Yes
  • Diverse cast of characters? Yes
  • Flaws of characters a main focus? It's complicated

5.0

leonidasm's review against another edition

Go to review page

Ειλικρινά δεν έχω πολλά να γράψω. Η περιγραφή του βιβλίου είναι ακριβής, είναι όλα όσα το έχουν χαρακτηρίσει.
Μια αναγνωστική εμπειρία που θα σε αφήσει ξέπνοο. Πουθενά φως. Ένα μακρύ ταξίδι στο βαθύ σκοτάδι, στην άκρη της νύχτας.

casparb's review against another edition

Go to review page

structurally a scoop - which is to say, I 'enjoyed', or was at least convinced by the first and last zones of the novel. It's bleak, nihilistic is the blurb's term which I shockingly feel is probably not a bad descriptor.
Extraordinarily visceral, with the first section being the french experience of ww1, a war hospital, the cynical fame-games veterans play for public adoration. All of the fluids are flowing. Actually, Kristeva's work on LFC is what prompted me here at all. After this section, not for a light stomach, our narrator is stationed in french-occupied Africa. This was difficult to read. I say racist in the sense that it made Tintin in the Congo look like a civilised discussion about postcolonial race relatinos. It's not only colonialism from the colonists' side, but gleefully so. EXTreme & I moved on swiftly. I should've mentioned also that Celine was fascist-friendly and loud about his antisemitism.
Anyway things get back a bit to the track after travels thru America and Paris I think and england. It gets almost noir-y at the end , a little chandler. it felt like a novel happening
His style is nice and bombastic and you wouldn't believe it's from the thirties, he's kind of known as king of the ellipsis ..... .. . . which is very effective and appreciated whenever it arrived

but that middle experience dampened my enjoyment , I wish fewer people were shits.

sinemacici's review against another edition

Go to review page

dark slow-paced
  • Plot- or character-driven? Character
  • Strong character development? No
  • Loveable characters? No
  • Diverse cast of characters? N/A
  • Flaws of characters a main focus? Yes

3.0

azxlinx's review against another edition

Go to review page

3.0

3.5

aribook's review against another edition

Go to review page

adventurous challenging slow-paced
  • Plot- or character-driven? Character

1.0

r_musil's review against another edition

Go to review page

5.0

سفر به انتهای شب اولین کتاب سلین است. شروع مشخصی ندارد، نویسنده کمی خودش را به شما نشان می دهد، انگار داشته سبکش را پیدا می‌کرده، بعد می‌بردتان به آفریقا و از آنجا به آمریکا. داستان های آمریکا و آفریقا بی مزه اند، بدبختی خالی نه، سلین آدم‌هایی می‌خواهد که خوب بشناسد، ازشان متنفر باشد و مسخره شان کند... دوباره بر می‌گردد فرانسه و از اینجا سلین می‌شود یکی از بهترین رمان نویس‌های تاریخ.
ویژگی سلین، یکی از چیزهایی که او را متفاوت می‌کند، تغییر نکردن شخصیت‌های داستان است. اگر یکی از کتاب هایش را بخوانید انگار همه شان را خوانده اید. خودش و آدم هایی که می‌آیند و می‌روند همه شان همان‌اند. اتفاقات می افتند که اتفاقات بعدی بیایند و داستان‌ها فقط پشت سر همند، اما همه چیز از اول همان است. صد صفحه در مورد تیمارستان می‌خوانید و هیچ اشاره‌ای به هیچ کس نمی‌شود و بعد یک دفعه علاوه بر سرایدار، نگهبان و پرستار هم می‌آیند و یک نفر که مریض‌ها را ماساژ بدهد. سوار کشتی می‌شود و این سفر برای این است که چیزهایی دیگری که درش هست را بکشد بیرون... از کشتی که پیاده شد، سیاه‌ پوست‌ها را که دید دوباره می‌شود همانی که توی جنگ بود و یا همانی که رفت یک دفعه برای نظام ثبت‌نام کرد...
چیزی که در سلین زیاد است میل به تصمیم نگرفتن است، اینکه همه چیز خودش پیش برود و او مجبور نباشد در آن‌ها دخالتی داشته باشد. سلین تنهاست و حتی دخترهای زیبا و نرمی و سفتی تن‌هایشان هم نمی‌تواند سیاهی نگاهش را کم کند. تاریکی‌ای که از هر چیزی برایش واقعی تر است. نمی‌تواند چیزی از درونش به اطرفیانش بگوید. اینکه در مورد آدم‌ها چه طور فکر می کند. چه قدر ازشان بدش می‌آید... چه قدر حقیرند و موذی و پست و کثافت. هفت تا چاک دارند که وقت گرما ازش عرق می‌ریزند و وقت سرما باد استخوان سوز از آن لاها می رود تو... برای سلین هیچ کس قرار نیست به جایی برسد... سفری در کار نیست برای پیدا کردن درون، فقط بیرون ریختن آن چیزهایی است که دیده... همه‌ی کتاب این است که زندگی این طور گذشت. منتظر چیزی نیست که تمام شود یا مبارزه‌ای که برنده شود... بمباران متفقین قرار نیست تمام شود، به شمال قرار نیست برسد، آدم ها با آرزوهایشان همه دلقک اند، بدبخت‌هایی که پول کفنشان را هم باید قسطی بدهند. فقط باید فرار کرد، همانطور که نشسته ای آرام و بی صدا بدون قهرمان بازی جاخالی بده... تا آنجا که میتوانی سرت را بکن تو یقه ات... خیلی نمی شود؟... خودت را اذیت نکن، سرت را هم که نبینند به جای صورت با مشت میزنند توی شکمت... خیلی فرق ندارد.
صحنه ی آزار خوک باید خلاصه ی تمام زندگی باشد. آدم‌هایی که برای خوشایند خودشان دم خوکی که گردنش با طناب بسته است را می‌کشند این‌ور و آن‌ور، شکنجه‌اش می‌کنند و بعد می‌خندند... هرهرهر... قصاب پشت شیشه با مشتری های خوش و بش می‌کند و کاردی را توی مشتش می چرخاند. خوک به خودش می شاشد. مثل پیانوهایی که سربازهای آلمانی در شمال پایش با دخترها آب جو به دست آواز میخواندند و بوی شاش می داد. مثل سلین بعد از اینکه پدرش و همسایه‌ها در مرگ قسطی کتکش زدند. قصاب خوشحال بود... خوک را برای تبلیغ خریده بود و آنجا بسته بود. حتی در عروسی دخترش امکان نداشت انقدر کیف کند.