Take a photo of a barcode or cover
adventurous
challenging
slow-paced
A vicious cycle. The curse that no generation is able to escape. This book is worth the hype. For me the experience of reading it and melancholy slowly creeping up under my skin right up to the ending and then you stare at the wall is very rewarding.
There is so much details in the book that screams reread to honestly appreciate the intelligence of Marquez. The theme of passing of time, death and destruction plays beautifully with Buendia family. I would love to read this again and get more out of the book (maybe treat it as an acedemic exercise to grasp minute details ;))
There is so much details in the book that screams reread to honestly appreciate the intelligence of Marquez. The theme of passing of time, death and destruction plays beautifully with Buendia family. I would love to read this again and get more out of the book (maybe treat it as an acedemic exercise to grasp minute details ;))
mysterious
reflective
sad
slow-paced
Plot or Character Driven:
A mix
Strong character development:
Yes
Loveable characters:
No
Diverse cast of characters:
No
Flaws of characters a main focus:
Yes
Zu viele Seiten, zu viele Charaktere , zu viele Tote und Inzest. Not my cup of tea
Graphic: Death, Incest
I fell asleep while listening to this book. I skipped 6 hours without even noticing something was wrong
reflective
relaxing
fast-paced
Plot or Character Driven:
Character
Strong character development:
Yes
Loveable characters:
No
Diverse cast of characters:
No
Flaws of characters a main focus:
Yes
**ماشین زمان**
اولین باری که خوندمش، هجده سالم بود؛ توی مسیر رفت و آمد دانشگاه و با یه ترجمهای که چنگی به دل نمیزد. راستش چیز زیادی از تجربهم و درکی که اونموقع ازش داشتم یادم نمیاد، ولی ریویوی یه خطی که اونموقع دربارش نوشتم این بود:
High on magical surrealism ;)
که با همین یه جمله میتونم تایید کنم که هر رو از بر تشخیص نمیدادم. آخه "سو"رئالیسم جادویی دیگه کدوم مکتبه؟! اون چشمک بعدش برای چیه؟!
خلاصه که اونموقع با کیفیت ناچیزی که در توانم بود خوندمش و چند سال بعد یه نسخهی انگلیسی برای خودم گرفتم که سر فرصت با یه ترجمهی بدون سانسور و بهتر بخونم. و واقعا از خود اونموقعهام ممنونم، نه تنها کتاب رو خوند که ترسم ازش بریزه و یه نسخهی زیبا هم ازش برام باقی گذاشت که بدونم حتما یکبار دیگه با کیفیت بهتر سراغش میرم. و امسال به لطف شقایق و گروه همخوانی، بالاخره بازخوانی رو شروع کردم.
خب واضحه که کتاب تعریف و تمجید نیازه نداره و در زمینهی معرفی و پیشنهاد دادنش چیزی لازم نیست بنویسم؛ و البته بقیهی دوستان زحمت کشیدن و خیلی زیبا و کامل نوشتن. اما یه چیزی که دوست دارم بگم اینه که بنظرم اگر یکبار خوندین و یا تصمیم دارید که بخونین، بذاریدش توی برنامهی دوبارهخوانی و بازخوانی و چند بارهخوانی.
واقعا این دنیا و این شخصيتها آنقدر لایه لایه و پر از جزئیات هستن که توی خوانش اول شاید حتی فرصت یه سلام و احوالپرسی مختصر هم باهاشون نداشته باشیم. و حیفه که با این عزیزان حداقل در حد چند جمله همصحبت نشیم.
اون تکرار و شباهت اسمها که دفعهی اول گیج کنندهست، دفعهی دوم کاملا درست و به جاست و میتونیم آینده و رفتار هر کسی رو از همون لحظهی تولدش با توجه به اسمش حدس بزنیم.
اتفاقاتی که توی خوانش اول علامت سوالن و برچسب عجیب و جادویی و صرفا غیرواقعی بهشون میزنیم، توی دفعهی دوم کامل درخورن و از خانوادهی بوئندیا کمتر از اینا هم انتظار نداریم.
نکات ریزی که صفحهی اول کتاب رو به صفحهی آخر وصل میکنن و کل داستان رو شبیه تاریخ واقعی از کل بشریت میکنن رو توی خوانش دوم واقعا بهتر میشه دید و فهمید.
فقط یه نسخهی سانسور نشده و همچنین یه شجرهنامه از خانواده کنار دستتون باشه و صدسال "...."های خانوادهی بوئندیا رو زندگی کنید. (واقعا به جای تنهایی خیلی کلمات زیاد دیگهای به ذهنم میرسه)
خلاصه اینکه دوبارهخوانی این کتاب نه تنها لذت ادبی برام به همراه داشت، بلکه انگار یه دفترخاطرات قدیمی و فراموش شده توی انباری رو ورق میزدم و توی هر صفحهش تغییر و گاهی رشد خودم رو میدیدم.
امیدوارم فرصت و همت بازخوانی این اثر دوباره برام پیش بیاد؛ البته ایندفعه کلی پا ورقی و توضیح لابهلای صفحات به جا گذاشتم که واقعا مشتاقم با گذشت زمان بهشون برگردم و دوباره مثل پنجرهای بشن که خود چندین سال پیشم رو بهم نشون بدن.
اولین باری که خوندمش، هجده سالم بود؛ توی مسیر رفت و آمد دانشگاه و با یه ترجمهای که چنگی به دل نمیزد. راستش چیز زیادی از تجربهم و درکی که اونموقع ازش داشتم یادم نمیاد، ولی ریویوی یه خطی که اونموقع دربارش نوشتم این بود:
High on magical surrealism ;)
که با همین یه جمله میتونم تایید کنم که هر رو از بر تشخیص نمیدادم. آخه "سو"رئالیسم جادویی دیگه کدوم مکتبه؟! اون چشمک بعدش برای چیه؟!
خلاصه که اونموقع با کیفیت ناچیزی که در توانم بود خوندمش و چند سال بعد یه نسخهی انگلیسی برای خودم گرفتم که سر فرصت با یه ترجمهی بدون سانسور و بهتر بخونم. و واقعا از خود اونموقعهام ممنونم، نه تنها کتاب رو خوند که ترسم ازش بریزه و یه نسخهی زیبا هم ازش برام باقی گذاشت که بدونم حتما یکبار دیگه با کیفیت بهتر سراغش میرم. و امسال به لطف شقایق و گروه همخوانی، بالاخره بازخوانی رو شروع کردم.
خب واضحه که کتاب تعریف و تمجید نیازه نداره و در زمینهی معرفی و پیشنهاد دادنش چیزی لازم نیست بنویسم؛ و البته بقیهی دوستان زحمت کشیدن و خیلی زیبا و کامل نوشتن. اما یه چیزی که دوست دارم بگم اینه که بنظرم اگر یکبار خوندین و یا تصمیم دارید که بخونین، بذاریدش توی برنامهی دوبارهخوانی و بازخوانی و چند بارهخوانی.
واقعا این دنیا و این شخصيتها آنقدر لایه لایه و پر از جزئیات هستن که توی خوانش اول شاید حتی فرصت یه سلام و احوالپرسی مختصر هم باهاشون نداشته باشیم. و حیفه که با این عزیزان حداقل در حد چند جمله همصحبت نشیم.
اون تکرار و شباهت اسمها که دفعهی اول گیج کنندهست، دفعهی دوم کاملا درست و به جاست و میتونیم آینده و رفتار هر کسی رو از همون لحظهی تولدش با توجه به اسمش حدس بزنیم.
اتفاقاتی که توی خوانش اول علامت سوالن و برچسب عجیب و جادویی و صرفا غیرواقعی بهشون میزنیم، توی دفعهی دوم کامل درخورن و از خانوادهی بوئندیا کمتر از اینا هم انتظار نداریم.
نکات ریزی که صفحهی اول کتاب رو به صفحهی آخر وصل میکنن و کل داستان رو شبیه تاریخ واقعی از کل بشریت میکنن رو توی خوانش دوم واقعا بهتر میشه دید و فهمید.
فقط یه نسخهی سانسور نشده و همچنین یه شجرهنامه از خانواده کنار دستتون باشه و صدسال "...."های خانوادهی بوئندیا رو زندگی کنید. (واقعا به جای تنهایی خیلی کلمات زیاد دیگهای به ذهنم میرسه)
خلاصه اینکه دوبارهخوانی این کتاب نه تنها لذت ادبی برام به همراه داشت، بلکه انگار یه دفترخاطرات قدیمی و فراموش شده توی انباری رو ورق میزدم و توی هر صفحهش تغییر و گاهی رشد خودم رو میدیدم.
امیدوارم فرصت و همت بازخوانی این اثر دوباره برام پیش بیاد؛ البته ایندفعه کلی پا ورقی و توضیح لابهلای صفحات به جا گذاشتم که واقعا مشتاقم با گذشت زمان بهشون برگردم و دوباره مثل پنجرهای بشن که خود چندین سال پیشم رو بهم نشون بدن.
dark
emotional
mysterious
reflective
sad
medium-paced
Plot or Character Driven:
Character
Strong character development:
Complicated
Loveable characters:
No
Diverse cast of characters:
Yes
Flaws of characters a main focus:
Yes
Fucking amazing. Best book in the history of books. If you get it, that is.
Honestly I really liked it. One of the things I really enjoyed was how when every character was introduced, even if not right away, but you got their full backstory. Like even some characters that weren’t fully named you go into their childhood and life and how they got there and everything. I really liked the attention to detail and although it wasn’t like it was action packed, you were always learning what happened. It really felt like you were hearing about this hundred years as if it was being told to you, like you were reading Meli’s parchment , and I really liked how you felt that vibe from the beginning. I also really liked how every character was so flawed and you didn’t really get to know them but you also knew everything about them. I will say the weird incest and some of the other things like the pedo vibes of the Colonel and other characters, i did not like that.