3.38k reviews for:

The Last Battle

C.S. Lewis

3.74 AVERAGE

adventurous emotional sad slow-paced
Plot or Character Driven: Plot
Strong character development: Complicated
Loveable characters: Yes
Diverse cast of characters: Complicated
Flaws of characters a main focus: No
adventurous challenging dark sad medium-paced
Plot or Character Driven: Plot
Strong character development: Complicated
Loveable characters: Yes
Diverse cast of characters: No
Flaws of characters a main focus: Yes

That was a weird ending. Felt a little too biblical for my taste
dark sad tense
adventurous dark emotional reflective sad fast-paced
Plot or Character Driven: Plot
Strong character development: No
Loveable characters: Yes
Diverse cast of characters: Yes
Flaws of characters a main focus: No

The Chronicles of Narnia is one of my favorite series, and this book ends it so well.

همه آنچه را که با اشتیاق می‌جویند، می‌یابند




بچه که بودم این کتاب رو خونده بودم و خب دوستش داشتم اما نه به اندازه جلدهای دیگه و الان میفهمم چرا. «آخرین نبرد» سنگین‌ترین، مفهومی‌ترین و به نظر من بهترین کتاب مجموعه نارنیاست. یک پایان خوب و شایسته برای یک مجموعه دوست داشتنی. اما شاید برای یک بچه درکش سخت باشه.



این کتاب خیلی منو به فکر فرو برد. هر قسمت کتاب، هر جمله کتاب، هر تصویرسازی کتاب پر از نماد بود و تقریبا همه‌ی اون‌ها رو میتونستم دور و بر خودم ببینم. پازل‌ها و جانوران سخنگوی نارنیایی که به راحتی گول شیفت‌هایی رو میخورن که به اسم اصلان (دین) ازشون سو استفاده میکنن، اصطبلی که نماد کلیسا شده و شیفتی که با رو کردن یک اصلان قلابی اعتقاد نارنیایی‌ها و کوتوله‌ها رو به اصلان واقعی هم گرفت. کوتوله‌هایی که اونقدر در حماقت خودشون غرق شده بودند، حماقتی که فکر میکردند انتهای عقل و درایته، که نمی‌تونستن حتی خورشید روشن رو ببینن و و و چیزهای دیگه‌ای که به نظرم میشه در حد یک مقاله کامل در موردشون نوشت.



این کتاب جدی‌تر بود و با اینکه معتقدم لوئیس به خوبی میتونه طنز رو توی کتابش جای بده، همون طور که توی جلدای قبلی هم این کار رو کرده، اون طنز توی این کتاب به خاطر فضای تاریکی که داشت فرصتی برای بروز پیدا نکرده بود. روند داستان هم خیلی خوبه، فقط اون بخش توصیفات مربوط به پایان نارنیا یه مقدار حوصله‌ سر بر بود. مفاهیم وحدت ادیان هم به قدری خوب توی این کتاب توضیح داده شده، یا اون ماجرای درون و بالا، که فکر می‌کنم برای افراد کم سن و سال هم قابل فهمه و قشنگ توی ذهن ماندگار میشه.



اما الان که بازخوانی یک مجموعه دلنشین دیگه رو تموم کردم شاید بهتر باشه در مورد این هم بنویسم که چرا نارنیا رو تا این حد دوست دارم. میگن لوئیس نارنیا رو برای دخترش نوشته تا براش موقع خواب بخونه و لذت ببره (نمیدونم چقدر این داستان صحت داره) اما به هر حال باید از لوئیس به خاطر اینکه قبل از مرگش تونسته چنین یادگاری از خودش به جا بذاره ممنون باشم. اگر از مفاهیم دینی که لوئیس با هنرمندی داخل داستان جای داده بگذریم و اگر فرض کنیم که نارنیا برای کودکان نوشته شده، این مجموعه یک آموزش اخلاق کامل انسانی برای کودکان محسوب میشه. تمام اون احترامات شاهانه در نارنیا، اون تاکید بر وفاداری، صداقت، ادب و بخشش و فرصت دادن دوباره به خطاکاران که البته مثل سریال‌های ایرانی خیلی واضح به خورد خواننده داده نمیشه به راحتی روی ذهن بچه تاثیر میذاره. تصور کنید بچه‌ای که در کودکی با خوندن نارنیا بزرگ میشه و اون مفاهیم عمیق انسانی داخل اون رو در قالب داستان میچشه، چه شخصیتی خواهد داشت و این شخصیت رو با بچه‌ای مقایسه کنید که از بچگی فقط به تماشای فیلم و انیمیشن‌ها و پای بازی‌هایی میشینه که سراسر جنگ و خونریزی مطلقه. من به جرئت میتونم بگم اون کودک نارنیا خون پتانسیل آدم بهتری در آینده شدن بیشتری نسبت به کودک جامعه‌ی امروزی داره. این از کاربردهای ادبیاته که لوئیس به شدت از اون خوب استفاده کرده.



اینکه بخوایم دنیای نارنیا رو با دنیایی مثل سرزمین میانه تالکین یا دنیای هری‌ پاتر مقایسه کنیم به نظرم از پایه اشتباهه ولی با این حال اگه به من باشه دنیای نارنیا رو بیشتر دوست دارم. چون دنیاهایی مثل سرزمین میانه از دسترس خواننده به کلی دوره و دنیای هری‌پاتر نیز برای ورودش باید ویژگی خاصی (مثلا جادوگر بودن) داشته باشی. وقتی کودک یا نوجوان این کتاب‌ها رو میخونه امیدی برای رفتن به این دنیاها نداره و این سرزمین‌ها در حد خیال باقی میمونه. اما نارنیا اینجوری نیست. ورود به نارنیا همونقدر برای پیتر و ادموند و لوسی و سوزان محتمله که برای هر بچه‌ی دیگه‌ای. اون‌ها ممکنه از انتهای یک کمد یا از طریق یک قاب عکس به سرزمین اصلان سفر کنن و همین نارنیا رو به واقعیت نزدیک‌تر میکنه. اون طور که خواننده میتونه انتظار داشته باشه من هم شانسی برای رفتن به این سرزمین دارم.



خیلی‌ها به ساده بودن نارنیا ایراد میگیرن، اینکه داستان جزئیات دقیقی نداره یا داستان‌های کتاب‌ها پیوستگی ندارن. اما به نظرم این‌ها ایراد نیست بلکه ویژگی نارنیاست. لوئیس دوست نداشته خودش رو درگیر جزئیاتی شبیه اون چیزی بکنه که تالکین عمر خودش رو صرف کرد تا تولیدشون کنه. هدف لوئیس این بوده که داستان‌سرایی کنه و در خلال اون مفاهیم مورد نظرش رو انتقال بده و در این کار کاملا موفق بوده. هیچ کدوم از داستان‌های نارنیا طولانی نیست و داستان‌های اون‌ها به قدری ساده است که از شدت سادگی به دل میشینه. لوئیس هر جا احساس نیاز کرده نمادهای اساطیری رو به خدمت خودش در آورده و اون‌ها رو با خلاقیتش مخلوط کرده. در یک کلام: لوئیس نمیخواسته قدرت تخیل خودش رو توی چشم خواننده فرو کنه بلکه فقط میخواسته یک قصه شنیدنی کوتاه بنویسه. داستان‌های نارنیا شبیه قصه‌های پریانی است که خیلی‌هامون خوندیم با این فرق که چند سطح پیشرفت داشته.



حرف در مورد نارنیا زیاده، اونقدر که اگر بخوام ممکنه ساعت‌ها منو مشغول نوشتن بکنه، پس بهتره این ریویو رو همین‌جا تموم کنم. فقط میتونم این توصیه رو بکنم که اگه بچه‌ای میشناسین که دوست دارین وارد دنیای کتاب‌های فانتزی کنیدش و اگه ذهنش هنوز آلوده انیمیشن‌های پر زرق و برق این دوره و زمونه نشده که بتونه زیبایی سادگی رو درک کنه، حتما با نارنیا اونو کتاب‌خون کنید. چون گرچه خوندن نارنیا توی نوجوانی و بزرگ‌سالی هم دلنشینه ولی توی کودکی خوندنش اثراتی داره که هیچ چیز دیگه‌ای مثلش نیست.



زنده باشم، باز هم سراغ نارنیا میام و مطمئنم در اون زمان باز هم چیزهای جدید دیگه‌ای توی داستان‌ها منو به خودش جذب میکنه.



پ.ن: همیشه از حسرت‌های من این بود که سوزان به نارنیا پشت کرد :(



پ.ن 2: اصلان از جالب‌ترین، مرموزترین و دوست‌داشتنی‌ترین کاراکترهایی هست که توی کتاب‌ها باهاشون آشنا شدم.



تمام جهان‌ها به پایان می‌رسند و مرگ شریف گنجی است که هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند آن را بخرد




adventurous emotional funny hopeful inspiring lighthearted reflective medium-paced
Plot or Character Driven: Character
Strong character development: Yes
Loveable characters: Yes
Diverse cast of characters: Yes
Flaws of characters a main focus: Yes

I’ve loved listening to the chronicles of narnia. This may be my favorite ending to a book ever. Wept like a baby it was great.

A large portion of the plot was rather disappointing but I enjoyed it. A good end to the series.
dark emotional reflective sad medium-paced
Plot or Character Driven: Plot
Strong character development: No
Loveable characters: Yes
Diverse cast of characters: Complicated
Flaws of characters a main focus: No