You need to sign in or sign up before continuing.
Take a photo of a barcode or cover
4.0 AVERAGE
4.0 AVERAGE
dark
emotional
sad
fast-paced
Plot or Character Driven:
Character
Strong character development:
Yes
Loveable characters:
Yes
Diverse cast of characters:
Complicated
Flaws of characters a main focus:
Yes
adventurous
mysterious
slow-paced
Plot or Character Driven:
A mix
Strong character development:
Complicated
Loveable characters:
No
Diverse cast of characters:
Yes
Flaws of characters a main focus:
Yes
i. love. this. book.
jest, the plot, jest, the writing, jest, the characters, jest were all SO AMAZING! reading this felt like one big fever dream. i haven’t watched/read alice in wonderland in YEARS and i loved getting back into this world, but this time into one of the most hated villain’s heads.
WITH THAT BEING SAID! there is only one thing keeping this from being a 5 star review. and that is… *drumroll pleaseeee*… the ending. OKAY OKAY yes i knew it was coming, but COME ON! not even one ounce of a happy ending
jest, the plot, jest, the writing, jest, the characters, jest were all SO AMAZING! reading this felt like one big fever dream. i haven’t watched/read alice in wonderland in YEARS and i loved getting back into this world, but this time into one of the most hated villain’s heads.
WITH THAT BEING SAID! there is only one thing keeping this from being a 5 star review. and that is… *drumroll pleaseeee*… the ending. OKAY OKAY yes i knew it was coming, but COME ON! not even one ounce of a happy ending
DNF al 50%. Lo siento pero es que no puedo. Yo he sido siempre de las que piensa que abandonar un libro es de débiles, pero a mi me prometieron a la reina de corazones, no a una random con la profundidad de un tiesto con tierra. No te gusta el rey pero si los pasteles lo capté a la primera. Te mola el bufón de la corte porque tiene los ojos amarillos y es un fetiche que tienes, me parece muy bien. Ahora, tu no eres la reina de corazones y yo estoy aquí para ver SU arco de corrupción, no él TUYO.
Para los que dicen que ella es asi porque la historia precisamente va del desarrollo del personaje y que ES ella pero joven e ingenua, no hay nada que pueda pasar con un mínimo de coherencia y sentido que convierta a esa pava en la reina de corazones, pero nada de nada. Si en el libro pasa, no quiere decir que este bien hecho.
Para los que dicen que ella es asi porque la historia precisamente va del desarrollo del personaje y que ES ella pero joven e ingenua, no hay nada que pueda pasar con un mínimo de coherencia y sentido que convierta a esa pava en la reina de corazones, pero nada de nada. Si en el libro pasa, no quiere decir que este bien hecho.
dark
emotional
lighthearted
mysterious
sad
medium-paced
Plot or Character Driven:
A mix
Strong character development:
Yes
Loveable characters:
Yes
Diverse cast of characters:
Yes
Flaws of characters a main focus:
Yes
adventurous
emotional
medium-paced
Oh my god!! This was an amazing story, the ending was a bit sad but satisfying.
I love Marissa Meyer’s writing and the concept for this story. However, I think this book needed some more editing. It was way too long and needed some cleaning. There were many moments when I wasn’t engaged.
این چی بود؟ نه، وجدانا این چی بود؟
من خیلی بهش امید بسته بودم. این‌قدر دیده بودم که مردم باهاش مثل کتاب مقدس رفتار می‌کنن، کاملا آماده بودم که بخونمش و عاشقش بشم و دنیا رنگی شه و زندگی‌م تغییر کنه و... ولی بعد از تموم شدنش، فقط ناامید و عصبانی بودم.
فضاسازی جالب بود. شخصیت‌ها هم بد نبودن، سرجمع باهاشون ارتباط برقرار کردم. جست خیلی خوب بود. اون وسط‌ها من یه لحظه کتاب رو بستم و این‌طوری بودم که «وای فکر کنم دارم به یکی از این خانومی‌های عاشق فانتزی بوک‌تاک تبدیل می‌شم!»، در این حد برام جالب بود. حتی از اون ایده‌ی سه تا دختربچه و حرف‌هاشون و همه‌چیز هم واقعا خوشم اومد. ولی داستان از لحظه‌ی ورود به هزارتو واقعا مزخرف شد. حتی شاید از قبلش، از مراسم توی قصر (بدبختی اینه که هزار تا مراسم تو قصر بود و الان نمی‌دونم چه‌طوری بگم که داستان لو نره. همون مراسم قبل از ماجراهای هزارتو منظورمه.) بود که داستان افتاد تو سرازیری و من با هر جمله فقط از خودم و از اون شخصیت‌ها می‌پرسیدم که چرا؟ حتی گره اصلی داستان از اون چیزی که من تصور کرده بودم، خیلی ساده‌تر و مسخره‌تر باز شد. از اول داستان معلوم بود که جریان چیه، ولی من امیدوار بودم یه توضیح جالب و منطقی براش وجود داشته باشه که نداشت.
آه واقعا ناراحتم. داستان پتانسیل خوبی داشت، ولی پایانش از نظر من واقعا ناامیدکننده بود. دقیقا نقطه‌ی مقابلِ تاثیرگذار.
من خیلی بهش امید بسته بودم. این‌قدر دیده بودم که مردم باهاش مثل کتاب مقدس رفتار می‌کنن، کاملا آماده بودم که بخونمش و عاشقش بشم و دنیا رنگی شه و زندگی‌م تغییر کنه و... ولی بعد از تموم شدنش، فقط ناامید و عصبانی بودم.
فضاسازی جالب بود. شخصیت‌ها هم بد نبودن، سرجمع باهاشون ارتباط برقرار کردم. جست خیلی خوب بود. اون وسط‌ها من یه لحظه کتاب رو بستم و این‌طوری بودم که «وای فکر کنم دارم به یکی از این خانومی‌های عاشق فانتزی بوک‌تاک تبدیل می‌شم!»، در این حد برام جالب بود. حتی از اون ایده‌ی سه تا دختربچه و حرف‌هاشون و همه‌چیز هم واقعا خوشم اومد. ولی داستان از لحظه‌ی ورود به هزارتو واقعا مزخرف شد. حتی شاید از قبلش، از مراسم توی قصر (بدبختی اینه که هزار تا مراسم تو قصر بود و الان نمی‌دونم چه‌طوری بگم که داستان لو نره. همون مراسم قبل از ماجراهای هزارتو منظورمه.) بود که داستان افتاد تو سرازیری و من با هر جمله فقط از خودم و از اون شخصیت‌ها می‌پرسیدم که چرا؟ حتی گره اصلی داستان از اون چیزی که من تصور کرده بودم، خیلی ساده‌تر و مسخره‌تر باز شد. از اول داستان معلوم بود که جریان چیه، ولی من امیدوار بودم یه توضیح جالب و منطقی براش وجود داشته باشه که نداشت.
آه واقعا ناراحتم. داستان پتانسیل خوبی داشت، ولی پایانش از نظر من واقعا ناامیدکننده بود. دقیقا نقطه‌ی مقابلِ تاثیرگذار.